هيجانها به صورت پديدههاي ذهني، زيستي، هدفمند و اجتماعي وجود دارند.
هيجانها پديدههايي چند بعدي هستند. در كل ميتوان گفت هيجانها به صورت پديدههاي ذهني، زيستي، هدفمند و اجتماعي وجود دارند. هيجانها از اين نظر احساسهاي ذهني هستند كه باعث ميشوند به صورت خاص احساسي مثل عصباني يا شاد داشتهباشیم. هيجانها واكنشهاي زيستي هم هستند. آنها پاسخهاي بسيجكننده انرژياند كه بدن را براي سازگار شدن با هر موقعيتي كه روبهرو ميشويم آماده ميسازند.
براي مثال خشم نوعي ميل انگيزشي در ما ايجاد ميكند تا كاري انجام دهيم كه معمولا آن را انجام نميدهيم، مثلا با يك دشمن بجنگيم يا به يك بيعدالتي اعتراض كنيم. هيجانها پديدهاي اجتماعي نيز هستند. وقتي هيجاني ميشويم علايم قابل تشخيص چهرهها، ژستي و كلامي براي سايرين ميفرستيم كه كيفيت هيجانپذيري ما را به ديگران منتقل ميكند. (مثل حركت ابروها و تن صدا)
ابعاد هيجان
-عنصر ذهني به هيجان احساس ميدهد يعني تجربه ذهني كه هم معني و هم اهميت شخصي دارد. هيجان از نظر شدت و كيفيت در سطح ذهني احساس ميشود.
-عنصر زيستي فعاليت دستگاههاي خودمختار عصبي و هورموني را شامل ميشود، به اين صورت كه آنها براي آماده كردن رفتار كنار آمدن سازگارانه آن در هيجان دخالت دارد. فعاليت و رفتار فيزيولوژيكي آن چنان با هيجان آميخته است كه هرگونه تلاش براي تجسم فردي عصباني كه برانگيخته نباشد تقريبا غيرممكن است.
-عنصر كاركردي (هدفمند) در واقع به اين سوال مربوط ميشود كه وقتي فردي هيجاني را تجربه ميكند چه فايدههايي از آن ميبرد. آدم بدون هيجان از لحاظ تكاملي در مقايسه با ساير آدمها اشكال دارد. براي مثال تجسم كنيد فردي كه قابليت ترس ندارد از نظر بقاي جسماني و اجتماعي چقدر در وضعيت نامساعدي قرار دارد.
-برخي عناصر بيانگر جنبه اجتماعي و ارتباطي هيجان هستند. تجربههاي خصوصي ما از طريق ژستها، حرف زدنها (آواگريها) و به ويژه جلوههاي صورت و حالتهاي صورت به ديگران ابراز و منتقل ميشوند. پس هيجانها در واقع كل بدن ما را درگير ميكنند. اين شامل احساسها و پديدارشناسيمان، زيست شيمي و نظام عضلانيمان، اميال و هدفهايمان و ارتباط و تعاملمان با ديگران است.
ديدگاههاي مربوط به هيجان
ديدگاه زيستي: اين ديدگاه معتقد است كه هيجانها از تاثيرات بدني گذرگاههاي عصبي ليمبيك، الگوهاي شليك عصبي و فيدبك آنها صورت ميگيرد.
ديدگاه شناختي: اين ديدگاه معتقد است كه هيجانها از رويدادهاي ذهني نظير ارزيابيها، دانش و حافظه، زماني كه فرد معني شخصي رويدادهاي محرك را تعبير ميكند، ناشي ميشود. چون مواردي نظير داروها، تحريك برقي مغز و پسخوراند صورت هيجان را فعال ميكند. معلوم است كه نيروهاي زيستي بدون دخالت شناختي يا با دخالت آن تجربه هيجاني به بار ميآورند چون افراد تقريبا هميشه ارتباط شخصي و اهميت شخصي رويدادها را تعبير ميكنند، پس معلوم ميشود كه نيروهاي شناختي هم موجب تجربههاي هيجاني ميشوند.
چند نوع هيجان وجود دارد؟
گرايش شناختي بر هيجانهاي اصلي در انسان مثل خشم وترس تاكيد ميكند و به اهميت هيجانهاي ثانوي يا اكتسابي كم بها ميدهد. گرايش شناختي قبول دارد كه هيجانهاي اصلي مهم هستند اما معتقد است جالب بودن تجربههاي هيجاني به دليل تجربههاي فردي، اجتماعي و فرهنگي است. در نهايت پاسخدهي به سوال فوق بستگي به اينكه طرفدار گرايش شناختي باشيم يا گرايش زيستشناسي فرق ميكند.
-ديدگاه زيستي معتقد است كه انسانها چيزي بين دو تا 10 هيجان دارند.
-ديدگاه شناختي معتقد است كه انسانها خزانه هيجاني بسيار متنوعتري از هيجانهاي اصلي دارند. اين نظريهپردازان ميگويند درست است كه تعداد معدودي مدار عصبي و واكنش بدني مثل جنگ و گريز وجود دارد اما چند هيجان مختلف ميتواند از واكنش زيستي ايجاد شوند براي مثال يك پاسخ فيزيولوژيكي تنها مثل بالا رفتن سريع فشار خون ميتواند مبناي زيستي خشم، حسادت يا رشك باشد.
اما هيجانها چه فايدهاي دارند؟
از ديدگاه كاركردي هيجانها به صورت واكنشهاي زيستي تكامل يافتهاند تا به ما كمك كنند تا با تكليف اساسي زندگي مثل مواجه شدن با تهديد به خوبي كنار بياييم. علاوه بر اين هيجانها به هدفهاي اجتماعي هم كمك ميكنند. هيجانها احساسات ما را به ديگران منتقل ميكنند، بر نحوه تعامل ديگران با ما تاثير ميگذارند، ما را به تعامل اجتماعي فرا ميخوانند و نقش مهمي در برقراري روابط ميان فردي، حفظ و قطع آن دارند.
:: بازدید از این مطلب : 735
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2