نوشته شده توسط : امین جمالی

دارو های ضد افسردگی علا ئم بیماری افسردگی را از بین می برند, این داروها در دهه ۱۹۵۰ به بازار آمدند و از آن زمان به طور مرتب استفاده می شوند.

امروزه حدود  ۳۰ نوع دارو های ضد افسردگی از ۴ گروه مختلف وجود دارد.


تری سیکلیک ها(Tricyclics)


ام –اِی –اُ- آی-ز ( مونو- آمینو اُکسیداز)  MAOI


اس- اس- ار- آی- ز(سلکتیو- سروتونین- ری آپ تِیک -اینهیبیتورز)  SSRIs


اس- ان- ار- آی- ز (  سروتونین و نورآدرنالین- ری آپ تِیک –اینهیبیتورز( )SNRIs



دارو های ضد افسردگی چگونه تاثیر می کنند؟


جواب قطعی برای این سوال وجود ندارد، اما به نظر میرسد که دارو های ضد افسردگی فعالیت بعضی از مواد شیمیایی مغز به نام نوروترانسمیترها را افزایش می دهند.در  افسردگی غالباً سروتونین و نورآدرنالین که هر دو جز نوروترانسمیتر ها هستند ، دچار اختلال می شوند.


دارو های ضد افسردگی در چه مواردی تجویز می شوند؟


-افسردگی متوسط و شدید (برای افسردگی خفیف  دارو تجویز نمی شود(


-اضطراب شدید و حملات پانیک


-اختلالات وسواسی- جبری


-دردهای مزمن


-اختلالات تغذیه ای (Eating Disorders)


-اختلال استرسی پس ازسانحه


اگر نمی دانید چرا دارو ضد افسردگی برای شما تجویز شده، از پزشک خود بپرسید.


داروهای ضد افسردگی تا چه حد موثر هستند؟


بعداز۳ ماه درمان ۵۰ تا ۶۵  درصد افراد بهبودی چشمگیر پیدا می کنند, در حالیکه این درصد  برای افرادیکه دارونما(پلاسبو) استفاده کنند ۲۵تا ۳۰ میباشد.


این نکته که بعضی افراد با دارونما بهتر میشوند شاید جالب به نظربرسد، ولی لازم است بدانید که این اثر مشابه اثری است که مسکن ها میتوانند روی احساس ما داشته باشند. از طرف دیگر هر داروئی  که ما استفاده می کنیم، مقداری از اثر خود را مدیون داشتن نام دارو بر خود دارا         می باشد، به این معنی که افراد گاهی صرف اینکه فکر می کنند دارو استفاده می کنند احساس بهتری پیدا می کنند.


آیا داروهای ضد افسردگی جدید بهتر از داروهای ضد افسردگی قدیمی هستند؟


بله ونه. داروهای ضد افسردگی قدیمی تر(تری سیکلیک ها) به همان اندازه داروهای جدید موثر می باشند، اما داروهای جدید اثرات جانبی کمتری دارند.یک نکته مهم این هست که اگر فردی تعداد زیادی از این دارو را یکباره استفاده کند (به طور اتفاقی یا به منظور خودکشی) ،چندان خطرناک نیستند.


چه نوع دارو ضد افسردگی به من توصیه شده است؟


در انتهای این پمفلت فهرستی از تمامی داروهای ضد افسردگی ؛ نام تجاری آنها و نوع آنها داده شده است.


آیا داروهای ضد افسردگی عوارض جانبی دارند؟


بله ،پزشک شما در این زمینه شما را راهنمائی می نماید ودرعین حال لازم هست که شما وی را از هرگونه بیماری دیگرخودتان آگاه سازید.در زیر فهرستی از عوارض جانبی داروهای ضد افسردگی مختلف  آورده شده.


تری سیکلیک ها


خشکی دهان ، لرزش خفیف، طپش قلب، یبوست، خوابی آلودگی و افزایش وزن از عوارض شایع این دسته داروها می باشند.در افراد سالخورده عوارض دیگری مانند گیجی،کندی در شروع وتوقف جریان ادرار،افت فشارخون وگاهاً ازدست دادن تعادل وافتادن، ممکن است اتفاق بیفتد.


اگر بیماری قلبی دارید بهتر هست از این گروه ضد افسردگی ها استفاده نکنید.


مردها ممکن هست دچار اختلالاتی در نعوظ ویا انزال دیررس شوند.  استفاده یکباره تعداد زیادی از این دارو (به منظور خودکشی) می تواند بسیار خطرناک باشد.


SSRIs


در طی دو هفته اول  ممکن است، احساس تهوع و اضطراب بیشتری  کنید. بعضی از این داروها می توانند باعث سوء هاضمه بشوند ولی اگر همراه غذا خورده شوند این مسئله برطرف خواهد شد.از عوارض جانبی دیگر این گروه میتوان ،ایجاد اختلال در عملکرد جنسی را نام برد. مواردی از پرخاشگری نیزگزارش شده که البته این تعداد زیاد نمی باشد.


آگاهی داشتن  از عوارض جانبی  این داروها  ممکن هست نگران کننده باشد، خصوصاً اینکه بروشور همراه دارو، حتی عوارض جانبی بیشتری را ذکر میکند که ممکن است به نگرانی  شما بیا فزاید .اما بیشتر افراد ،دچارهیچ عوارض جانبی نمی شوند ویا شکل  خفیفی از عوارض جانبی  را تجربه میکنند.


عوارض جانبی غالباً درعرض چند هفته برطرف خواهد شد. اما داشتن لیست آنها مهم است چون درصورتیکه دچار عوارض جانبی بشوید متوجه آن خواهید شد و می توانید با پزشک خود مشورت کنید.


عوارض جانبی جدی مانند ، اختلال جریان ادرار،گیجی، فراموشی و ازدست دادن تعادل وافتادن، در افراد جوان و میان سال به ندرت اتفاق می افتد.


داشتن افکار خودکشی یا خودآزاری در افرادی که افسرده هستند امر شایعی می باشد،درصورت  داشتن این افکاربا پزشک خود صحبت کنید. این افکار به محض بهتر شدن افسردگی، برطرف خواهد شد.


SNRIs


عوارض جانبی آنها مشابه با SSRI ها بوده ولی ونلافاکسینVenlafaxine برای کسانی که مشکل جدی قلبی دارند، تجویز نمی ‌شود. این دارو ممکن است باعث افزایش فشارخون  شود بنابراین فشارخون باید اندازه گیری شود.


مونو آمینو اکسیداز اینهابیتور(MAOIS (


این نوع ضد‌افسردگی ها  این روزها بندرت تجویز می ‌شوند.MAOIها اگر همراه با غذاهایی که  حاوی ماده‌ای موسوم به تیرامین هستند مصرف شوند، می ‌توانند باعث افزایش  فشار خون شوند. اگر نیاز به  مصرف MAOI ها داشته باشید دکترتان لیست غذاهایی را که باید پرهیز کنید به شما می ‌دهد.


ـ در مورد رانندگی یا کار با ماشین آلات چطور؟


برخی ضد‌افسردگی ‌ها باعث خواب آلودگی شده و واکنش‌های شما را کند می ‌سازند(داروهای قدیمی ‌تر احتمالا  بیشتراین اثر را دارند)اما، برخی از آنها می ‌توانند هنگام رانندگی هم تجویز شوند. ولی بخاطر داشته باشید که  افسردگی به خودی خود  در تمرکز شما اختلال ایجاد می ‌کند و می تواند  باعث افزایش ریسک تصادف ‌شود.اگر  تردید دارید، قبل ازاقدام به  رانندگی وضعیت خود را با دکترتان در میان بگذارید و نظرش را جویا شوید.


ـ آیا ضد‌افسردگی ‌ها اعتیاد آورند؟


داروهای ضد افسردگی باعث ایجاد اعتیادی که افراد  با مصرف آرام بخش ها، الکل یا نیکوتین پیدا میکنند، نمی شوند:


ـ زیرا که با گذشت زمان نیازی به افزایش دوز مصرفی (برای رسیدن به همان اثرقبلی) ندارید.


ـ زیرا با قطع آنها ,میل به مصرف مجدد آنها نخواهید داشت.


هرچند دراین مورد  هنوز باید بحث و تحقیق شود،  زیرا علیرغم نداشتن علائم اعتیاد، تا یک سوم افرادی کهSSRIها وSNRIها را قطع کرده‌اند علائم سندرم قطع را داشته‌اند. این موارد عبارتست از:


ـ احساس ناراحتی در معده


ـ علائم شبیه سرماخوردگی


ـ اضطراب


ـ گیجی


ـ رویاهای زنده (vivid)  در شب


ـ احساساتی در بدن که شبیه شوک الکتریکی است(در صورت نیاز به توضیح بیشتر ،به منابعی که در انتها آورده شده ، مراجعه کنید)


در اکثر افراد این علائم فوق ملایم است، ولی برای عده کمی از افراد می ‌تواند  شدید باشد. این علائم عمدتاً با  مصرف پَروگزتین Paroxetine( با نام تجارتیسروگزاتSeroxat) و ونلافاکسین Venlafaxine( با نام تجارتیافکسورEfexor) رخ می ‌دهد. برای جلوگیری از این موضوع, معمولاً کاهش تدریجی  دوز ضد‌افسردگی ها قبل از  قطع ناگهانی آنها توصیه می شود.


عده‌ای گزارش کرده‌اند که بعد از مصرف SSRI ها برای چند ماه، وقطع آن ،  احساس کرده اند که به دارو معتاد  شده‌اند، اما بیشتر دکترها معتقدند ‌ که این  علائم در واقع به علت  بازگشت افسردگی است و نه به علت اعتیاد  به مصرف ضد افسردگی ها.


کمیته ایمنی داروها در بریتانیا مدارک موجود را در سال ۲۰۰۴ مرور کرده و نتیجه گرفته که بر طبق معیارهای  بین المللی،هیچ گونه  شواهدی  دال بر اینکه مصرف  SSRIs ها و  ضد‌افسردگی های مرتبط،  باعث  وابستگی شدید یا بروز  سندروم وابستگی  شوند  وجود ندارد.


ـ ضد افسردگی های SSRI، تمایلات به خودکشی و جوانان


شواهدی از افزایش افکار خودکشی (و نه الزاماً اقدام به خود کشی) و عوارض جانبی دیگر در  جوانان مصرف کننده ضد‌افسردگی ها  دیده شده است. بنابراین مصرف   SSRIها  در نوجوانان زیر ۱۸ سال مجاز نیست. هرچند، بر طبق دستورالعمل  موسسه  ¹NICE ، مصرف  فلوگزتین که یک SSRIاست در افراد زیر هیجده سال ، منعی ندارد.


شواهدی  دال بر افزایش افکار خودکشی و یا خودآزاری در افراد بالای ۱۸ سال که  ضد افسردگی ها  را مصرف می کنند، دیده نشده است.اما از آنجایی که  جوانان بیشتر از  بزرگسالان  دست به خودکشی می ‌زنند، بنابراین اگر این گروه مصرف کننده ضد افسردگی ها هستند، باید بیشتر مراقب آنها بود.


ـ در مورد بارداری چطور؟


همواره بهتر است از مصرف دارو  در دوران بارداری، به ویژه در سه ماهه نخست،  حتی المقدور اجتناب شود. اخیراً، شواهدی از افزایش نقص‌ مادرزادی و معلولیت در کودکان مادرانی که در طی این زمان از  داروی ضد افسردگی استفاده کرده‌اند مشاهده شده است. هر چند برخی مادران مجبور به مصرف  داروهای ضدافسردگی در طی دوران بارداری هستند، در این موارد باید مضرات و منافع مصرف دارو برای مادر و نوزاد به دقت  توسط پزشک بررسی شودو سپس در مورد  ادامه مصرف یا قطع مصرف تصمیم گیری شود. شواهدی وجود دارد که کودکان مادران مصرف کننده ضد افسردگی ها، بعد از تولد ممکن است با  علائم سندرم قطع مواجه شوند.احتمال وقوع این حالت  در صورتی که پَروگزتینParoxetine   مصرف شده باشد متحمل تر به نظر می ‌رسد.


در حال حاضر توصیه شده است که در طی دوران حاملگی بهتر است از درمان های جایگزین استفاده گردد.


ـ در مورد شیردهی چطور؟


احساس افسردگی پس اززایمان در مادران بسیار شایع میباشد( این حالت  افسردگی پس اززایمان نامیده می شود).این حالت معمولاً با مشاوره و حمایت  از مادر بهبود میابد.اگر افسردگی پس اززایمان  شدید باشد، به نوعی که مادر قادر به شیردهی و مراقبت از نوزاد نباشد و این قضیه در روند رشد نوزاد تاثیر گذارد، داروهای افسردگی  می تواند کمک کننده باشد .


در مورد بچه چطور؟


مقدار ناچیزی ازداروهای  ضد افسردگی از طریق شیرمادر به نوزاد منتقل می گردد.نوزادان پس از چند هفته اول  تولد به علت کارا بودن کلیه ها و کبدشان ، همانند بزرگسالان ، قادر هستند که داروهای ضدافسردگی دریافت شده از طریق شیر را تجزیه و دفع کنند، بنابر این خطر جدی متوجه  نوزاد  نمی باشد.  نوزادان بعضی داروهای ضد افسردگی را بهتر دفع میکنند ،در این مورد می توانید از پزشک یا  دکترداروساز خود سوال کنید.با توجه به اثرات مفید شیردهی بنظر میرسد بهتر است حتی در مواردی که مادر دارو ضدافسردگی مصرف می کند، به شیردهی ادامه داد.


ـ ضد افسردگی ‌ها چگونه باید مصرف شوند؟


- با دکترتان در چند هفته اول شروع مصرف در تماس باشید. برای  برخی داروهای تری سیکلیک قدیمی ‌تر، شروع با  دوز کمتر و بالا بردن آن درعرض چند هفته بهتر است.بنابراین اگر با دکترتان در تماس نباشید، دوز داروئی کافی را دریافت نخواهید کرد .اما در مورد قرص‌های SSRIمعمولا نیازی به افزایش دوز نمی باشد، دوزی که شروع می‌‌کنید معمولا دوزی است که  آنرا ادامه خواهید داد.


- مصرف دارو رابه علت  عوارض جانبی قطع نکنید، بسیاری ازاین عوارض درعرض چند روز از بین خواهند رفت. قرص‌ها را قطع نکنید مگر اینکه اثرات جانبی واقعاً ناخوشایند باشند ، اگر چنین بود، بلافاصله  دکترخود را مطلع نمائید. اگر احساس می کنید افسردگی تان  بدترشده است ،  دکترخود را مطلع نمائید چراکه ممکن است نیاز باشد که  داروی دیگری برای تان تجویز گردد.همچنین اگر دچار اضطراب یا بی قراری شده اید باید دکترتان را در جریان امر قرار دهید.


- داروضد افسردگی  خود را هر  روز مرتب مصرف کنید، درغیر این صورت، موثر نخواهند بود.


ـ  داروهای ضد افسردگی  سریع  اثر نمی ‌کنند، کمی تحمل داشته باشید.در بیشتر افراد ۲-۱ هفته طول می کشد تا اثرات  قرص  معلوم ‌شود ولی گاهی ممکن است برای مشاهده تاثیر کامل  تا ۶ هفته زمان نیاز باشد.


- در مصرف دارو استقامت داشته باشید.چرا که  قطع زود هنگام دارو، شایع ترین‌ علت عدم بهبود و یا بازگشت افسردگی است.


ـ  سعی کنید الکل مصرف نکنید. الکل  میتواند افسردگی شما را تشدید ‌‌کند،  ضمن اینکه مصرف آن با داروهای ضد افسردگی تداخل دارد (باعث افت سطح هوشیاری و خواب آلودگی  می شود)   این امرمنجر به مشکلاتی در رانندگی یا هرچیزی که نیاز به تمرکز دارد، می انجامد.


- داروهای ضد افسردگی را از دسترس اطفال دور نگه دارید.


ـ  اگر وسوسه شدید که با مصرف یکباره تعداد زیادی قرص خودکشی کنید، سریعاً  دکترتان را در جریان  بگذارید و قرص‌هایتان را به فرد دیگری بدهید تا برایتان نگه دارد .


ـاگر هنگام تغییر دوزدارویتان، دچار  تغییرات عمده احساسی شدید، پزشکتان را در جریان  بگذارید.


چه مدت باید دارو مصرف شود؟


ضد افسردگی ‌ها لزوماً عامل افسردگی را درمان نمی ‌کنند. بدون هیچ درمانی، بیشتر افسردگی ‌ها بعد از ۸ ماه بهتر می ‌شوند.


اگر قبل از ۸ یا ۹ ماه دارو را قطع کنید،احتمالاً علائم افسردگی باز می ‌گردد.در حال حاضر توصیه می ‌شود، حداقل تا شش ماه بعد ازاحساس بهبودی ،مصرف داروهای ضد افسردگی ادامه یابند. گاهی یافتن علت افسردگی می تواند بسیار مفید باشد و باعث شود احتمال بازگشت افسردگی بطور قابل ملاحظه ای کاهش یابد.


اگر دو یا بیش از دو حمله افسردگی داشته‌اید، درمان را  باید حداقل برای  دو سال ادامه دهید.


ـ اگر افسردگی عود کند (باز گردد) چطور؟


برخی افراد بارها دچار افسردگی شدید می ‌شوند. حتی وقتی که بهتر می ‌شوند، باید چند سال     داروی ضد افسردگی استفاده کنند تا افسردگی آنها مجدداً باز نگردد. این امر در افراد سالخورده شایع تراست. برای برخی از این  افراد، دیگر داروها مثل لیتیم تجویز می ‌شود،ضمن اینکه     روان درمانی علاوه بر مصرف قرص می ‌تواند مفید باشد.


این قرصها چه اثری برزندگی مان خواهند داشت؟


افسردگی تجربه ناخوشایندی است و می ‌تواند روی  عملکرد واحساس لذت شما از زندگی تاثیر     نامطلوب بگذارد. داروهای ضد افسردگی ‌ می‌‌توانند به بهبود سریعتر شما کمک کنند.این دارو ها  توسط  پزشک شما تجویز شده و به جز عوارض جانبی ذکر شده در بالا ،اصولاً تاثیر دیگری نباید بر روی زندگی داشته باشد. افرادی که این قرصها را مصرف می کنند، به ویژه قرصهای   نسل جدیدتر، معمولا به فعالیتهای  اجتماعی و عادی خود  ادامه می دهند.


اگر افسردگی شما  مزمن  باشد،ممکن است نزدیکان  شما(به عنوان مثال همسر)  به  خلق و خوی افسرده شما عادت کرده باشند.  برخی افراد  گزارش کرده‌اند که  به تدریج که افسردگی شان  بهتر شده و دید بهتری پیدا کرده‌اند، با نزدیکان خود  دچار مشکل شده اند. این می ‌تواند باعث بروز اصطکاک و سو تفاهم بین طرفین  شود ، به این دلیل بهتر است  افراد از این موضوع آگاه باشند و در صورت  مواجه با آن ، بتوانند در این باره با یکدیگر صحبت کنند و یا در صورت لزوم از پزشک خود راهنمایی بگیرند .


چه خواهد شد اگر از این داروها مصرف نکنیم؟


نظر دادن در این باره آسان نیست.  بستگی به علت تجویز آنها، شدت  افسردگی شما و مدت ابتلا به افسردگی دارد. بیشتر افسردگی ‌ها پس از حدود ۸ ماه به طور خودبه خود درمان می ‌شوند. اگر افسردگی شما خفیف است بهتر است از یکی از  روشهای درمانی زیر بهره بگیرید. در صورتی که نمی توانید یکی از این روش ها را انتخاب کنید، با دکترتان مشورت  کنید.


چه روشهای درمانی دیگربرای افسردگی وجود دارند؟


تنها مصرف قرص کافی نیست. پیدا کردن راههائی که بتوانند باعث ایجاد حس بهتری در شما شود هم مهم می باشد چرا که شانس برگشت افسردگی را کم می کند. این راه ها می ‌تواند شامل:   کسی که بتوانید با او صحبت کنید ،  ورزش کردن به طور منظم، کاهش مصرف مشروبات الکلی، تغذیه  سالم و کافی، تکنیک های خود-درمانی که کمک به آرامش شما میکنند،  و پیدا کردن راهی برای حل مسائلی  که در ابتدا باعث بروز افسردگی در شما  شده اند، باشد. برای اطلاعات بیشتر در  زمینه تکنیک های خود درمانی میتوانید به بروشور افسردگی مراجعه نمائید.


ـ روان درمانی


روشهای صحبت درمانی موثرومتفاوتی برای درمان افسردگی وجود دارد.


-  مشاوره در افسردگی خفیف مفید است.


- تکنیک‌های حل مشکل در درمان  افسردگی که به علت  مشکلات زندگی ایجاد شده مفید است.


- رفتار درمانیِ شناختی، به شما کمک می ‌کند به  شناخت بهتری از  طرز تفکرتان نسبت به خودتان، افراد دیگر و دنیای اطراف پیدا کنید.


- برای اطلاعات بیشتر در این زمینه میتوانید به بروشور روان درمانی و رفتار درمانیِ شناختی  مراجعه نمائید.


روشهای درمانی گیاهی


گیاهی موسوم به هیپریکو(Hypericum)م برای افسردگی وجود دارد ، که از گیاه St Johns Wort گرفته شده و بدون نسخه ارائه می ‌شود.


روشنایی


بعضی افراد در طی زمستان  دچار افسردگی شده ودر زمانی که روزها  آفتابی و بلند است بهبود میابند. این حالت، اختلالِ خلقیِ فصلی Seasonal Affective Disorder(SAD)   نامیده میشود. در این شرایط ممکن است استفاده از جبعه نور  مفید باشد ،که  در واقع یک منبع نور روشن است  که  میتوانید  در طی زمستان هر روز وبه مقدار معینی از آن استفاده کنید. این در واقع کمبود نوردر زمستان  را جبران میکند.



:: بازدید از این مطلب : 1240
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 18 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امین جمالی

 

مسعود مظفر، کارشناس ارشد روان شناسي باليني در گفتگو باشگاه خبرنگاران گفت: براي آشنايي بيشتر شما به برخي از اين تکنيک ها اشاره مي کنيم.

1) تکنيک آموزش افزايش مهارت هاي بين فردي


مظفر تصريح کرد: اين تکنيک براي افزايش مهارت‌هاي بين فردي طراحي شده که عبارت است از آموزش چگونگي ابراز عقيده - احساس و افکار به صورت مناسب است.

وي ادامه داد: اين تکنيک در روابط بين شخصي مثل اختلافات زناشويي_افسردگي_اختلالات جنسي_رفتارهاي پرخاشگرانه و مورد سوء استفاده قرار گرفتن کاربرد دارد.

2) تکنيک حل مسئله

اين کارشناس ارشد روانشناسي باليني اظهار کرد: حل مسئله يک تکنيک درماني روان شناختي است که مراجعه کننده از اين طريق ياد مي گيرد از مجموعه آگاهي ها، دانش و منابع موجودي که در اختيار دارد بر حل مسئله يا مشکلي که با آن مواجه است استفاده کند.

وي با بيان اين مطلب ادامه داد: نداشتن مهارت حل مسئله مي‌تواند اختلال هاي گوناگون روانشناختي (مثل افسردگي و اضطراب) و يا مشکل هايي در ازدواج و تربيت فرزند ايجاد مي کند.

3) تکنيک آموزش شناسايي رفتارهاي نادرست

مظفر عنوان کرد: مراجعان با آموختن اين روش مي‌توانند رفتارهاي نادرست خود را بشناسند و با ترک آنها رفتارهاي مناسبي را جايگزين کنند.

4) تکنيک مديريت استرس

اين کارشناس ارشد روانشناسي باليني در ادامه گفت: اين تکنيک از مجموعه اي از شيوه هاي درماني تشکيل شده است که ريلکسيشن يکي از آنهاست.

وي در ادامه مطلب خود افزود: ابتدا مراجعه کننده در مورد اثر استرس بر رفتار و سلامت، آموزش مي بيند، سپس با کمک درمانگر عوامل استرس زا را شناسايي مي کند تا بتواند با روش هايي مثل ريلکسيشن يا انواع مراقبه ها استرس هاي خود را مديريت کند و به آرامش برسد.

5) آموزش مهارت هاي کلامي و غير کلامي

مظفر گفت: مهارت هاي اجتماعي شامل طيف وسيعي از رفتارها، مانند گرمي و صميميت در روابط، سهولت در گفتگو، ابراز همدلي، تماس چشمي و به طور کلي مهارت هاي کلامي و غير کلامي برقراري ارتباط است.

6) تکنيک تغيير باورهاي مشکل زاي افراد

مظفر تصريح کرد: اين تکنيک به مراجعان کمک مي کند تفکرات ناسالم خود را بشناسند و به پيامدهاي منفي آن توجه و تفکرات سالم تر را جايگزين کنيد.

7) تکنيک مهار و مديريت خشم

مظفر در ادامه گفت: از اين روش براي مهار خشم و پرخاشگري استفاده مي شود زود عصباني شدن، از کوره در رفتن، داد زدن، پرتاب اشياء و يا شکستن آنها، در را بهم کوبيدن و زدن خود و ديگران نمونه هايي از خشم و پرخاشگري هستند.

8) تکنيک تغيير عادت ها

مظفر تشريح کرد: در اين روش به مراجعان آموزش داده مي شود که عادت هاي ناسالم خود را بشناسند و از عادت هاي سالم متضاد با آنها براي ترک عادت مشکل دار استفاده کنند.

وي در ادامه بيان کرد: از اين تکنيک در درمان اختلال هايي مثل مکيدن انگشت، پلک زدن شديد و کندن مو استفاده مي شود.

9) تکنيک مواجهه


اين کارشناس ارشد روانشناسي باليني گفت: مواجهه روشي است که در آن شخص با هر محرکي که در او ايجاد رفتار يا هيجان نامطلوب مي شود روبرو مي شود.

وي در ادامه مطلب خود افزود: به طور مثال کسي را که ترس شديد از ارتفاع دارد براي اينکه به اصطلاح ترسش بريزد.

وي را مقابل اين محرک قرار مي دهند که در مقابل اين محرک (ارتفاع) واکنش نامطلوب (ترس و فرار) نشان ندهد.

10) تکنيک پذيرش

مظفر عنوان کرد: پذيرش به معناي شناسايي و قبول رويدادهاي ناخوشايندي است که نمي توان کنترلي برآنها داشت.

وي خاطرنشان کرد: که در اين تکنيک درمانگر با استفاده از روش هايي مثل انواع مراقبه ها به مراجعه کننده کمک مي کند تا مسائل تغيير ناپذيري که باعث ايجاد نقش يا احساس هاي دردناک مي شوند بپذيرد و خود را از فشارهاي رواني برهاند.

 



:: بازدید از این مطلب : 1376
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : پنج شنبه 18 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امین جمالی

«کودک درون» اصطلاحی است که بسیار شنیده ایم و هر چند بیشتر به شوخی و طنز از آن استفاده می کنیم، اما مبحثی مهم در روان شناسی است که حتی در درمان رفتارهای ناهنجار و عادات و اضطراب های به جا مانده از دوران کودکی به روان کاوان و روان پزشکان کمک می کند.

 

 

 

 


کودک درون همان بچه کوچکی است که دوست دارد تربیت شود، مورد توجه و مراقبت قرار گیرد و او را دوست داشته باشند. روح آزاد، شیطان و بازیگوشی است که شما آن را سر به راه کرده و کنترل می کنید، او عاطفی و حساس است، شما او را هدایت کرده و آرام می کنید، با این حال در درون شما زندگی می کند. او خلاق و هنرپیشه است، شکل یافته و سامان دهی شده و نیازمند رهایی است.

کودک درون همان شمایی است که درد می کشید، نادیده گرفته می شوید، خود را از دید دیگران پنهان کرده و وجود خود را انکار می کنید. این کودک همیشه در زیر سطح قرار دارد و موجب نگرانی و ترس شما از مورد سوء استفاده قرار گرفتن می شود.


شمایی که در زمان جوانی عاشق بازی و شادی و سبک سر بودید. همان کسی که شما آن را با شخصی بالغ، جدی و دارای رفتار تکلیف گرا جایگزین کردید. کودک درون شما گم شده یا فراموش شده اما هنوز هم در ناخودآگاه شما ساکن است. کسی که می داند چگونه بازی کند و خوش بگذراند و به شما کمک می کند تا خستگی را از خود دور کرده و استرس را در زندگی خود کنترل کنید. شخصی که اگر آسان بگیرید، جدی بودن خود را رها کنید، بر ترس تان غلبه کنید و انعطاف پذیری و تغییر را در زندگی خود بپذیرید، می توانید او را به عنوان یک بزرگسال در نظر بگیرید. شخصی در درون شما که برای انجام کارهایش نیازمند حمایت و تشویق از طریق ابزارهای متفاوت است. از این طریق می توانید زندگی جدید و سالمی داشته و فرصتی برای رشد شخصی بیابید.

 



● جایگاه کودک درون
کودک درون در هر شخص بالغ و بزرگسالی وجود دارد. در حافظه یا ناخودآگاه ما وجود دارد زیرا هر کدام از ما خاطرات تلخی از گذشته داریم که انگیزه فعلی و آینده ما را شکل می دهد. او به رویاها یا خیال بسیاری از ما می آید. ما می توانیم به وضوح مجسم کنیم که این کودک چه شکلی است، چه احساسی دارد و چگونه عمل می کند.
کودک درون در ارتباط با دنیای روحی ما است، زیرا بیشتر در قلمروی روح ما قرار دارد تا در قلمروی رفتار آگاهانه. ترکیبی از ارزش کنونی و سیستم اعتقادی ما است اگر چه ما از تاثیر آن بر تصمیم گیری های خود خبر نداریم. علت وجود کودک درون این است که وقتی ما کوچک بودیم قوانین خانوادگی ما ایجاب می کرد که ما به عنوان یک خانواده شاد و سالم خود را نشان دهیم بنابراین ما کودک درون خود را تحت فشار قرار می دادیم تا مسوول تر، جدی تر و موفق تر به نظر برسد.
از بزرگ شدن در یک خانواده معیوب، بلوغ عاطفی از رشد بازمی ماند و موجب ناتمام ماندن کار کودک درون می شود. همین مساله موجب می شود اشخاص سریع رشد کرده و تبدیل به بزرگسالان کوچکی شوند و بیش از حد مسوول یا ایده آلیست شده و از لحاظ عاطفی آسیب پذیر شوند.


● مشاهده کودک درون

برای اینکه کودک درون خود را شناسایی کنید، خود را در موقعیتی آرام قرار داده و چشم هایتان را ببندید. ۳۰ دقیقه خود را کودکی بین ۳ تا ۸ سال تصور کنید، خود را در شکل این کودک و ابتدا در تبادل با اعضای خانواده و سپس در ارتباط با همبازی هایتان که در همسایگی یا مدرسه شما هستند، ببینید. توجه کنید چگونه به اعضای خانواده عکس العمل نشان می دهید و با دوستان و همبازی های خود کنار می آیید و ببینید از بازی با آنها لذت می برید؟
سرانجام خود را در محیط خانواده تصور کنید. آیا شما شاد، پرانرژی و هیجان زده هستید و از زندگی لذت می برید؟ آیا شما جدی، غمگین و ناامید از زندگی هستید؟
اگر کودکی غمگین و جدی هستید، سعی کنید آخرین تجربه شادی را که به عنوان یک کودک داشتید، به یاد آورید. این آخرین خاطره از شما به عنوان کودک شاد «کودک درون» است که در درون شما وجود دارد تا از عهده استرس برآید.
حال که کودک درون خود را شناختید، بهتر است از برخی نتایج منفی سرکوب کودک درون نیز آگاهی یابید. وقتی ما به عنوان یک بزرگسال سعی می کنیم نیازها و علایق کودک درون را سرکوب کنیم، هرگز یاد نمی گیریم چگونه بازی کنیم و خوش باشیم، چگونه آرامش یابیم و استرس را در زندگی کنترل کنیم و چگونه از زندگی قدردانی کنیم. در واقع بیشتر کار می کنیم تا زندگی کنیم. ما می توانیم به کودک درون خود بگوییم در زندگی خیلی جدی، سخت گیر و انعطاف ناپذیر نباشد، به اشتباهاتش بخندد و سعی کند از چیزهای کوچک در زندگی لذت ببرد. برای لذت بردن از زندگی می توانید وقت خود را بیشتر در طبیعت سپری کنید و سعی کنید افکار و احساسات مثبت را در ذهن خود پرورش دهید.

 

ما، همه‌مون بازیگریم

اجرای کودک درون فیلم « آتش‌بس» که یادتان هست؟ فکر می‌کنید این کودک از کجا آمده و به چه دردی می‌خورد؟

حالا دیگر افتاده است توی زبان همه مردم؛ کلمه «کودک درون» را می‌گویم. خیلی‌ها بی‌هوا این کلمه را به‌کار می‌برند. حتی با استفاده از این کلمه‌ها فیلم «آتش بس» ساخته می‌شود و ملت می‌بینند و حالش را می‌برند اما واقعا این کودک درون چی هست، از کجا آمده و  به چه دردی می‌خورد؟ «بالغ درون» و «والد درون» دیگر چه صیغه‌ای هستند و چرا این کلمه‌ها افتاده در دهان مردم؟ با اینکه نوشتن نظریه اریک برن در 2صفحه او را در گور خواهد لرزاند اما چاره چیست؟ حالا روزهای آخر نمایشگاه است. اگر خواستید یک کتاب اریک برنی بخرید، لااقل این 2صفحه یادتان باشد.


***


کاشف کودک درون


اریک لنارد برنشتاین (که بعد‌ا وقتی تبعه آمریکا شد، خودش اسمش را کرد اریک برن)، سال 1910 در مونترال کانادا به دنیا آمد. وقتی پدرش مرد، به توصیه مادرش رفت و راه پدر را در آمریکا ادامه داد و  پزشک شد و خیلی دقیق‌تر روانپزشک. با اتمام تحصیل در روانپزشکی،  اریک وارد ارتش آمریکا شد تا به‌عنوان روانپزشک در ارتش این کشور خدمت کند.


اولش او هم مثل تمام همدوره‌ای‌هایش از روانکاوی فروید خوش‌اش آمد و بعد کم‌کم مثل تمام روان‌شناسانی که بعد از فروید نظریه دادند، یک نظریه ساده و جمع‌و‌جور درمورد روابط آدم‌ها ارائه داد و اسمش را گذاشت: «نظریه تحلیل متقابل رفتار» (Analysis Transactional یا TA). او 6 سال قبل از مرگش - یعنی در 1964- کاری کرد کارستان و کتابی نوشت به نام «بازی‌ها» و هرچه را که می‌خواست بگوید ریخت توی این کتاب. کتابش مثل اسب فروخت و به‌خیلی از زبان‌های دنیا ازجمله فارسی ترجمه شد. کودک درون، بالغ درون و والد درون مفاهیمی بودند که اولین‌بار اریک برن درکتاب‌هایش آنها را آفرید و درموردشان حرف زد.


کودک درون


اسمش رویش است دیگر؛ آن بخش از وجود ماست که دوست دارد کودکی کند؛ یعنی اینکه درست مثل یک بچه سرزنده و با هیجان باشد. کودک درون ماست که ما را وا می‌دارد از خودمان خلاقیت در کنیم، شعر بگوییم، شوخی کنیم، در هپروت تخیلات‌مان سر کنیم و بچه بازی در بیاوریم. کودک درون ماست که قهر می‌کند، ناز می‌کشد و یکهویی بهانه کوه و دشت می‌گیرد.


اما چیزی که مهم‌تر از خود کودک درون است، انواع آن است. ما 2 نوع کودک درون داریم؛ کودک‌سازگار و کودک طبیعی. آنکه هی می‌گویند کودک درونت را دریاب، منظورشان کودک طبیعی درون است. اما کودک سازگار اصلا چیز خوبی نیست چون که کاملا تحت تاثیر والد است؛ یعنی نوعی از کودکی‌کردن که والدین آدم دوست دارند و کاملا تحت سلطه است. یادتان باشد که کودک طبیعی کاملا شاد و سرحال و بشاش است و اگر هم پرخاشگری می‌کند، به‌هرحال خودش است اما کودک سازگار فقط دارد دیکته والدین خودش و جانشینان والدین‌اش در اجتماع ( از معلم گرفته تا همسر) را اجرا می‌کند و فقط هدفش مقبول‌بودن است. هنرمندها و آنها که به قول معروف اهل عشق‌وحال هستند، به کودک طبیعی درونشان حسابی راه می‌دهند.



بالغ درون


«بالغ» بخش به‌اصطلاح عاقل شخصیت ماست؛ بخشی که تصمیم‌های منطقی می‌گیرد، اطلاعات را پردازش می‌کند، با دیگران رابطه محترمانه برقرار می‌کند و کلا واقع گراست. ما اوقاتی که داریم مثل بچه آدم یک بحث منطقی را با دیگران راه می‌اندازیم، به بخش بالغ درون‌مان راه داده‌ایم. آدم‌هایی که به منطقی بودن مشهور هستند، به بالغ درون‌شان خیلی راه می‌دهند.



والد درون


هرچه پیش‌داوری، تعصبات و باورهای خشک در کله مبارک شماست، برای همین والد درونتان است. تمام باید و نباید‌ها و دستورالعمل‌های بی‌چون و چرای وجودتان از جانب والددرون صادر می‌شود. والد درون هم در رابطه با خود آدم و هم در رابطه با دیگران 2تا کار می‌تواند انجام دهد؛ اولی این است که کنترل کند؛ یعنی اینکه هی به آدم سخت بگیرد، اذیت کند و گیر بدهد. اما والد دوم برعکس است؛ یعنی اینکه از تو و تصمیمات‌ات حمایت کرده و تو را نوازش می‌کند.


این 2تا کار دقیقا کارهایی هستند که همزمان والدین ما در زندگی واقعی‌مان درمورد ما انجام می‌دهند و برای همین اریک برن اسمش را گذاشته والد درون. یادتان باشد آدم‌هایی که عزت‌نفس پایینی دارند و از خودشان هم بدشان می‌آید، به این والد کنترل‌کننده‌شان خیلی راه داده‌اند.

 

تحلیل رفتار متقابل چیست؟

این مبحث از علم روانشناسی بیشتر در مورد شخصیت افراد است برای دانستن و بهبود بخشیدن نظام باورها و تغییرات شخصی و درک رفتارهای اجتماعی ...مباحث تحلیل رفتار متقابل  بسیار وسیع است و ما اینجا فقط گزینده ای از مطالب آنرا بازگو میکنیم.....

هر شخص دارای سه نوع حالت نفسانی است: (والد..بالغ..کودک)..این الگوهای رفتاری توسط اریک برن ایجاد شده است .. او معتقد بود انسانها دارای نهاد خوبی هستند و همه توانایی فکر کردن دارند.


حال به تعریف هر یک از این الگوها می پردازیم...


حالت نفسانی والد : همه ما در دوران کودکی با بایدها و نبایدهای بی شماری روبرو بوده ایم ..خیلی از قانونمندی های موجود در زندگی امروز ما برگرفته از احساسات و باورهای والدین ما , خانواده , اقوام و حتی جامعه میباشند که به نوعی به زندگی ما جهت میدهند..و یا حتی میتوانند ما را از خیلی از موقعیتها و شرایط خوب و یا از مسایل خطرناک و مضر پیرامونمان دوری دهند:.. یه نمونه بارزش والدینی که به کودک خویش همیشه گوشزد میکنند « اتاقتو مرتب کن » کودک در مواقعی هم که یک انسان بالغی شد ممکن است این جمله  با همان لحن و همان صدا در ذهنش ظهور کند یا شخصی دیگر ممکن است مثلا در درس ریاضی همیشه احساس ضعف کند چرا که از کودکی والدین , معلمین و افرادی دیگر به او این باور را داده اند..و اینکه مرتب به خود بگوید تو در ریاضیات ضعیفی یا فلان کار از دستت بر نمیاد و عین این جمله را در کودکی شنیده است  .. پس زمانی که من درست مانند والدین خود رفتار و فکر و احساس کنم من در حالت نفسانی والد خود قرار دارم....

حالت نفسانی کودک: رفتارها , افکار و احساسهایی که از دوران کودکی فراخوانده میشوند..نمونه بارز اون ترس یک کودک از امتحانات آخر سال یا هر موقع که دیر به مدرسه میرود ..یا اگر از نظر اطرافیان کار زشتی کرده باشد در همه این موارد کودک به نوعی ممکن است سرزنش شود و ممکن است گریه کند یا قهر یا به نوعی احساس بی پناهی کند و این حالات و احساسات میتواند در بزرگسالی هم به همین ترتیب در مقاطع بالاتر زندگی اتفاق بیفتد مثلا شخصی که در محیط کار یا دانشگاه ترس از نمره نیاوردن و یا اخراج شدن را دارد  که این مربوط میشود به حالات و افکار و روحیات دوران کودکی و ترس از تنبیه شدن ..پس  زمانی که من حالات و رفتارم و احساساتم درست مانند کودکی ام شد من در حالت نفسانی کودک خود قرار میگیرم..


حالت نفسانی بالغ :
این حالت نفسانی نه کودک است و نه والد فقط قانونمندیهایی را در زمان حال ایجاد میکند و تو در این حالت به اقتضای زمان و مکان تصمیم میگیری......مثلا شخصی در خیابان مشغول رانندگی است ناگهان راننده دیگری با سرعت جلوی او می پیچد,شخص با توجه به خلوتی خیابان  سریع ترمز میکند یا از سرعت خود میکاهد در این حالت او در وضعیت بالغ خود قرار گرفته ...

 

 

آموزش همگانی ← تحلیل رفتار متقابل← تحلیل رفتار متقابل چیست؟

 

تحليل متقابل که بطور مختصر«T.A»نيز ناميده می شود, يكي از روش هاي روان درماني است كه در آن شخصيت انسان را داراي سه بخش يا سه حالت نفساني مي دانند. اين سه حالت عبارتند از:



(والد- بالغ- كودك) و به صورت مقابل نشان مي دهند:


والد(parent)-آن بخش از شخصيت است كه شامل اصول ياد گرفته شدة ما در زندگي, و تجربه ها و توصيه هاي والدين يا ساير بزرگترهاي زندگي مان است.


همة "بايد" ها- "نبايد" ها- "درست وغلط" ها همة "چه جوري بايد اين كار را انجام داد" ها در آن جاي دارند.

مثلاً هروقت كه به دوستتان مي گوييد:

(نبايد چنين حرفي مي زدي اصلاً حرف خوبي نبود)  ← شما در حالت "والد" خود هستید.


حالت «والد»خود دارای 2 بخش متفاوت است:


1.والد حمايتگر-آن بخش از والد که جنبةمثبت آن به انسان کمک می کند تا ياد بگيرد چگونه کارها را انجام دهد شامل عشق,حمايت وتشويق هايی است که در زندگی تجربه کرده ايم.مثلأ وقتی به فرزندتان می گوييد:

(مطمئن هستم که تو می توانی راه حل مناسبی برای اين مشکل پيدا کنی.)

شما در «والد حمايتگرمثبت»خود هستيد.  

اما جنبة منفی آن باحمايت های بيجا وبيمورد خودباعث می شود احساس ناتوانی وضعف کنيم وبرای انجام امور مختلف به بزرگترهايمان وابسته باشيم.مثلأ وقتی به فرزندتان می گوييد:

(فکر نمی کنم بتونی حرفتو به معلمت بزنی بذار من باهاش صحبت کنم.)

شما در «والد حمايتگر منفی»خود هستيد.



2.والد سرزنشگر يا انتقادگر يا مستبد-آن بخش از والد که توصيه های جنبة مثبت آن برای حفظ سلامتی وتندرستی لازم است, همة چگونه بايد مواظب خودمان باشيم که زنده بمانيم , مريض نشويم يا جايگاه اجتماعی خود را حفظ کنيم در آن قراردارد.مثلأ وقتي به  فرزندتان می گوييد:


(قبل از غذاحتمأ بايد دستهايت را بشويی.)

شما در«والد سرزنشگر مثبت»خود هستيد.

اما جنبة منفی آن با انتقادهای مداوم وبی پايان آرامش را از ما می گيرد.دائم درباره ما قضاوت می کندو به ما می گويد چه بايد بکنيم,چگونه بايد باشيم,چگونه بايد فکر کنيم,حرف بزنيم و... .اين بخش از والد هرگز از انتقاد ,سرزنش و عيبجويی از ما دست برنمي داردودراين کار کم نمی آورد.افراد متعصب ومستبد اغلب در والد سرزنشگر منفی خود هستند.وقتی به خودتان می گوييد:

(توحتی نمی تونی يک کار به اين سادگی رو انجام بدی.)

شما در«والد سرزنشگر منفی»خود هستيد.


كودک(child)
-بخش يا حالتي از شخصيت كه شامل احساس ها، خواسته ها و افكار دوران كودكي ماست. اين حالت در واقع خاطرة دوران كودكي ماست كه هميشه در ما وجود دارد و با ما زندگي مي كند.


همه "دلم ميخواهد" ها- "دوست دارم" يا "دوستندارم" ها- " مي توانم" ها يا "نمي توانم" هاي افراطي در آن جاي دارند.

مثلاً هروقت به دوستتان مي گوييد:

(خيلي دلم ميخواد يك ليوان بستني بخورم حيف كه نمي‌تونم)  ←  شما در حالت "کودک" خود هستید.



حالت کودک نيز دارای 2 بخش متفاوت است:


1کودک «طبيعی»- آن بخش از شخصيت که آزاد, خلاق, شاد و عاشق تفريح است وجنبة مثبت آن باعث می شود از زندگی لذت ببريم و با احساس های واقعی خود ارتباط برقرار کنيم,کودکي ماست قبل از اين که تحت تعليم وتر بيت قرار بگيريم.مثلأ :

(وقتي به طبيعت می رويد واز دويدن روی چمن ها ويا خيس شدن زير باران لذت می بريد.)

شما در «کودک طبيعی مثبت»خود هستيد.

اما جنبة منفی آن گاهی مارا به دردسر می اندازد وقتی که دوست داريم بدون توجه به قواعد اجتماعی يا قانونی کاری فقط بخاطر اين که دلمان می خواهد انجام دهيم.مثلأ:

(وقتی در جايي که حداکثر سرعت 110 کيلومتر است با سرعت 150 کيلومتر رانندگی می کنيد.)

شما در حالت «کودک طبيعی منفی»خود قرار داريد.  

2کودک «انطباق يافته يا مطيع»- آن بخش از شخصيت که رفتار خود را تحت تأثير تربيت والدين تغيير داده واصلاح کرده است.جنبة مثبت آن موجب می شود بتوانيم در جامعه مورد پذيرش وتأييد قرار بگيريم,مثلأ:

(وقتی سر کار خيلی دلتان می خواهد يک چرت حسابی بزنيد اما چون توی اداره جای چرت زدن نيست چای مي خوريد تا خواب از سرتان بپرد.)

شما در «کودک مطيع مثبت»خود هستيد.

اما گاهي وقت ها ما برای اينکه مورد پذيرش يا تأييد ديگران قرار بگيريم اجازه مي دهيم مورد تحقير يا تمسخر آنها واقع شده يا ناديده گرفته شويم.مثلأ:

(وقتی باوجود اين که خيلی دلتان مي خواهد از همسرتان بخواهيد که شما را در رفتن به نزد پزشک همراهی کند تنها مي رويد وچيزی به او نمي گوييد چون ياد گرفته ايد که بايد خودتان همة کارها را انجام بدهید.)

شما در «کودک مطيع منفی»خود هستيد.


بالغ(Adult)
-بخش يا حالتي از شخصيت كه حاوي تجربه هاي شخصي خود ماست. بخش تحليل گر وجود ما كه مي تواند واقعيت هاي امروز را درك كرده و با شيوه هاي مناسب با آنها روبرو شود.


مثلاً هروقت به دوستتان مي گوييد:

(اگه موافقی فكر مي كنم الان وقت مناسبيه كه درباره مشكلي كه ديروز پيش آمد با هم حرف بزنيم)  ←  شما در حالت "بالغ" خود هستید.   

بالغ تقسيم بندی ندارد ؛ کل آن يکپارچه است و در صورتی که به درستی عمل کند دارای ویزگیهای زیر است:

1- بدنبال واقعیت است.

2- احتمالات و امکانات را در نظر می گیرد.

3- واقعیتها را از طریق آزمون بررسی می کند.

4- می تواند اطلاعات متضاد ومتناقض را تحلیل کند.

5- هدفمند عمل می کند.

6- اطلاعات موجود را مورد بررسی دقیق قرار می دهد و راه حلهای مناسب راکشف می کند؛درواقع می تواند بیند یشد کاری که از عهده والد و کودک برنمی آید.

7- و ویزگی مهم دیگر بالغ آن است که در اینجا واکنون زندگی می کند.

اغلب ما توانایی اندیشیدن و استفاده درست از بالغ نداریم و صرفأ به افکار و عقاید قدیمی و بعضأ نادرستی که از کودکی در ذهن مان جای گرفته عمل می کنیم.بالغ بودن نیاز به آموزش وتمرین دارد و خودبخود اتفاق نمی افتد.انسان هایی که بالغ رشد یافته ای دارند انسان های بزرگ و تأثیرگذاری هستند.


 

 

کودک، بالغ و والد در رابطه‌های اجتماعی

حالا سؤال این است که این کودک، بالغ و والد به چه دردی می‌خورند. اولی - که در صفحه قبل توضیح دادیم-  این بود که بعضی از انواع شخصیت را می‌توان با آن توجیه کرد. دوم اینکه کلا  اریک برن می‌گوید آدم بهتر است در شرایط مختلف به تمام جنبه‌های شخصیت‌اش راه دهد و سوم هم اینکه این سه  بخش از شخصیت می‌تواند ما را در درک روابط انسانی کمک کند. چطور؟ اریک برن می‌گوید وقتی که 2 تا آدم رو به‌روی هم قرار می‌گیرند، انگار دو  شخصیت 3 بخشی روبه‌روی هم قرار گرفته‌اند.


هر کسی یک جنبه از این سه‌ بخش را وارد رابطه  می‌کند. او می‌گوید ما در ساده‌ترین شکل می‌توانیم 6 نوع رابطه اجتماعی داشته باشیم:


1- کودک – کودک

وقتی که شما دارید با دوستان آب بازی می‌کنید ، وقتی که شروع می‌کنید به تعریف جوک و اس‌ام‌اس خواندن برای همدیگر و وقتی با هم شوخی‌های پاستوریزه می‌فرمایید، دارید وارد یک رابطه  کودک – کودک می‌شوید.



2- بالغ – کودک


این هم وقتی است که یک طرف رابطه دارد با منطق‌اش حرف می‌زند و می‌خواهد تصمیمات منطقی بگیرد اما طرف مقابل هی می‌خواهد قضیه را عاطفی کند و با گریه‌کردن و لوس‌بازی و نازکشیدن، بازی را به نفع خودش تمام کند. مثلا تصور کنید که آقای شوهر دارد یک قضیه را برای زنش توضیح می‌دهد و از او می‌خواهد که در این راه کمکش کند اما یک‌دفعه زن می‌زند زیر گریه و می‌گوید که تو اصلا به فکر من نیستی و به من توجه نمی‌کنی و الی آخر.



3- بالغ – بالغ


در این رابطه هم ما و هم طرف مقابل‌مان منطقی هستیم و همه چیز مطابق منطق  پیش می‌رود و عاطفه دخالتی در رابطه ندارد. مثلا وقتی که ما با استادمان در مورد یک مفهوم آماری حرف می‌زنیم ، احتمال دارد این بازی را راه انداخته باشیم.



4- والد – کودک


تا حالا هر دو طرف بخش‌های مشابه شخصیت‌شان را می‌گذاشتند وسط اما امان از وقتی که یک نفر یک بخش از شخصیت‌اش و دیگری یک بخش دیگر را می‌آورد توی میدان. در رابطه والد- کودک، یک طرف رابطه، نقش پدر و مادر را بازی می‌کند و نفر دیگر می‌رود در لاک کودکی‌اش. در بدترین حالتش (و متاسفانه رایج‌ترین‌اش) والد جنبه سختگیرش را می‌آورد وسط و هی امر و نهی می‌کند و کودک بخش سازگارش را و هی می‌گوید «چشم، چشم، شما درست می‌فرمایید».


اما رابطه والد- کودک همیشه این‌قدر هم وحشتناک نیست؛ کافی است که والد جنبه حمایت‌گرش را وارد کند و «کودک» طرف مقابل، خودش را لوس کند. در این حالت چیزی شکل می‌گیرد که «اریک برن» اسمش را گذاشته «نوازش» و معتقد است که همه ما آدم‌ها به نوازش‌کردن و نوازش‌شدن احتیاج داریم.



5- بالغ – والد


این رابطه  هم خیلی رایج است؛ یعنی وقتی یک طرف دارد با منطق رفتار می‌کند یا حرف می‌زند اما طرف مقابل شروع می‌کند به انتقادهای سختگیرانه، خندیدن و مسخره‌کردن و هره‌بازی. مثلا تصور کنید یک نفر دارد سخنرانی می‌کند که یکدفعه یک نفر از وسط جمع شروع می‌کند به بلند بلند خندیدن و انتقاد‌کردن و مسخره‌کردن سخنران.



6- والد – والد


در بازی والد- والد هر دو طرفمان می‌خواهیم ژست یک بزرگسال چیزفهم را بگیریم. اگر والد حمایت کننده‌مان وسط باشد، مثالش می‌شود حرف زدن درمورد آب و هوا و تایید همدیگر و گفتن «به به! به به!» به هم. اما خدا نکند والد کنترل‌کننده بیاید وسط؛ آن وقت است که دعوا شروع می‌شود و هرکس می‌خواهد حرف‌های خودش را به کرسی بنشاند. همه می‌روند در نقش پدر و مادر سختگیر گذشته.

 

 

تعیین پیش نویس زندگی

پیش نویس زندگی همان قراردادها و باورهایی است که بصورت غیر ارادی با گذراندن تجربه هایی زندگی ما را تحت تاثیر قرار میدهد.

پیش نویس یک انسان موفق


لازمه پیروزی اینست که با آرامش و راحتی و شادکامی به هدف یا مطلوبمان برسیم اگر در کودکی تصمیم گرفتید که یک سیاستمدار یا پزشک یا یک خلبان موفق و محبوب شوید شما یک برنده هستید اگر تصمیم گرفتید که دانش فراوانی داشته باشید یا ثروت عظیمی بدست بیاورید در صورتی موفق هستید که ضمن تحقق اهدافتان به شادی و احساس خوب و محبوبیت برسید.



پیش نویس یک انسان ناموفق


به فرض شخصی تصمیم میگیرد که یک سیاستمدار شود ممکن است او به هدف خود برسد اما بعد از مدتی به دلایلی منفور جامعه شودو از سیاست کنار زده شود پس این شخص یک بازنده است یا شخصی که میخواهد پزشک شود ولی بعد از مدتی به خاطر سختی کار و دردهای عضلانی سخت و استرس احساس ناراحتی و بدبختی کند  از نظر برن شخصی که لزوما به هدف دلخواهش میرسد برنده نیست و همینطور بازنده کسی نیست که تحصیلات و ثروت آنچنانی نداشته باشد..

ممکن است کودکی پیش نویس زندگی خود را اینگونه طراحی کند برای اینکه والدینم مرا دوست داشته باشند باید کمتر حرف بزنم و ارتباط برقرار کنم ...


دو عامل وجود دارد که فرد پیش نویس دوران کودکی اش را به جریان بیندازد:


-زمانیکه فرد در وضعیت فعلی اش بسیار تحت فشار باشد.

-زمانیکه بین وضعیت زمان حال و دوران کودکی اش شباهتی باشد.

پس هر چه میزان شدت و فشار بیشتر باشد فرد راحت تر به پیش نویس خود مراجعه میکند. مثلا کودکی را که پیش نویس خود را سکوت طراحی کرده بود فرض کنید در بزرگسالی با فرد مورد علاقه اش ازدواج میکند چون در کودکی یاد گرفته بود که اگر سکوت کند و کمتر ارتباط برقرار کند محبوب تر است در بزرگسالی هرچه شدت وابستگی اش به همسرش بیشتر شود سکوت و کم حرفی او در مقابل همسرش بیشتر خواهد شد و زمانی این فرد در حالت بالغ قرار میگیرد, که بدون توجه به پیش نویس کودکی اش , با همسرش ارتباط برقرار کند...( شما اگر بتوانید پیش نویس های زندگی خود را اعم از عادتها و خصوصیاتی که در مواقع فشار و تنش  به شما دست میدهد را شناسایی کنید میتوانید در مواقع فشار این پیش نویس ها را از خود دور کنید و با حالت بالغ خودتان مسائل را حل کنید) migna.ir

یکی از اهداف در علم تحلیل رفتار متقابل قطع کردن رابطه شخص با گذشته ناکام اوست و اینکه از نو باور و پیش نویسی را در زندگی فرد ایجاد کند ..و اصل مراقبه را به او یاد دهد که در مواقعی که این ذهن ناخودآگاه , او را به صورت غیر ارادی به گذشته پرتاب کرد چطور خود را از زیر بار این باورهای نادرست رها کند و در حالتی آرام و زیبا توانایی خود را برای حل مسائل زندگی بالا  ببرد.( در 24 ساعت گذشته خود و روزهای قبل و هفته های پیش بررسی کنید ببینید که در کدام یک از حالات و الگوهای رفتاری « کودک,بالغ,والد» قرار داشتید و کدام یک از رفتارها در موقعیتهای مختلف بصورت مشابه تکرار میشوند....اگر یک رفتار را به یک شکل در موقعیتهای مختلف و تحت فشار و تنش تکرار میکنید شما به پیش نویس خود مراجعه کرده اید ....مثلا اگر در وضعیتی قرار دارید که مرتب در آن شکست میخورید اینطور تصور کنید که شما در وضعیت پیش نویس و از پیش تعیین شده ای هستید وضعیت و موقعیتی را تصور کنید که با موفقیت شما همراه باشد.)


یکی از راههایی که میتوانید پیش نویس زندگی خود را غیر فعال کنید این است که باورهای مربوط به یک دنیای تخیلی و کامل را فراموش کنید باور کنید که در دنیایی که هیچ گاه کامل نیست میتوان زیبایی و لذت را به آسانی یافت و یاد بگیرید چگونه نیازهای خود را ارضا کنید... این باور را از خود دور کنید و اینگونه فکر نکنید که برای خوشبختی و آرامش اگر هنوز به نتیجه نرسیده اید حتما درد و رنج کافی نداشته اید تا اینکه خود را مستحق آرامش بدانید ...با عشق پیش بروید اگر هم مطلوبی دارید...انجام دادن کاری که شما را به زحمت و فلاکت میکشاند لزوما آن کاری نیست که شما بدنبالشید.

 

 

 

 

مطلب زیر مقاله جالبی د‌ر همین رابطه به قلم خانم د‌کتر شهربانــو قهاری است که د‌ر سی امین شماره ماهنامه کود‌ک به چاپ رسید‌ه و با اند‌کی تلخیص و تغییر ارائه می شود‌.


تحلیل‌گران رفتار متقابل می‌گویند‌: «هرکس د‌ر واقع سه نفر است». منظور تحلیل‌گران رفتار متقابل، این است که مرد‌م به سه شیوه می‌توانند‌ عمل کنند‌، به شیوه والد‌، به شیوه بالغ و به شیوه کود‌ک. این سه شیوه رفتار ساختار رفتاری فرد‌ را تشکیل می‌د‌هند‌.


▪ والد‌: مجموعه‌ای از عقاید‌ ضبط شد‌ه و پیشد‌اوری‌هاست. کسی که د‌ر حالت والد‌ به سر می‌برد‌. مثل پد‌ر و ماد‌رش یا اطرافیانش مسائل را می‌بیند‌ و مثل آنها احساس و رفتار می‌کند‌.


▪ بالغ: کامپیوتر انسان است و بر مبنای اطلاعاتی که د‌ر خود‌ اند‌وخته است، عمل می‌کند‌ و طبق برنامه منطقی خویش، محاسبات را انجام می‌د‌هد‌. بالغ، عاری از هیجان است و کاملاً منطقی است.


▪ کود‌ک: وقتی د‌ر این حالت هستیم، نه تنها بچگانه رفتار می‌کنیم بلکه واقعاً بچه می‌شویم. د‌ر این حالت د‌رست مثل بچه‌ها رفتار می‌کنیم و د‌نیا را مثل بچه‌ها می‌بینیم و به د‌نیا همچون کود‌کان واکنش نشان می‌د‌هیم. د‌ر حالت مذکور مثل بچة سه، پنج یا هشت ساله‌ای می‌شویم که فقط عضلات و استخوان‌هایش بزرگ شد‌ه‌اند‌. وقتی کود‌ک د‌رون ما متنفر، عاشق، بازیگوش و خود‌انگیخته است، به آن کود‌ک طبیعی یا شازد‌ه کوچولو می‌گویند‌. اما وقتی که متفکر و خلاق و خیال‌پرد‌از است، به او کود‌ک شهود‌گرا یا پروفسور کوچولو می‌گویند‌. وقتی هم ترسو، گناهکار یا خجول است،‌ به او کود‌ک سر به راه یا قورباغه می‌گویند‌.


د‌ر مجموع کود‌ک، د‌ر تحلیل رفتار متقابل منبع خیر است و یگانه منبع خلاقیت، سرگرمی و تولید‌ و یگانه منبع تجد‌ید‌ و نوسازی زند‌گی است.

گرچه نمی‌توان گفت که یکی از جنبه‌های شخصیت مهم‌تر از د‌یگری است، چون هر سه حالت فوق‌ لازم و ضروری هستند‌، اما کود‌ک، آن بخش از شخصیت است که واپس زد‌ن و خفه کرد‌ن آن نه تنها نشاط و شاد‌ابی را از فرد‌ می‌گیرد‌، بلکه فرد‌ را د‌ر معرض انواع اختلالات جسمانی و روان پزشکی قرار می‌د‌هد‌. د‌ر قسمت زیر با تکنیک‌هایی آشنا می‌شوید‌ که می‌توانید‌ به کمک آن، کود‌ک د‌رون خود‌ را زنـــد‌ه و ســرحال نگه د‌ارید‌ و بد‌ین ترتیب شاد‌ابی، طــراوت و خود‌ انگیختگی خود‌ را حفظ کنید‌.



● کود‌ک د‌رون کیست؟
کود‌ک د‌رون، کود‌ک خرد‌سالی است، د‌ر د‌رون شما که مایل است مراقبت شود‌، تغذیه شود‌ و د‌وست د‌اشته شود‌. این کود‌ک خرد‌سال که از د‌وران کود‌کی با شما بود‌ه، هنوز هم به عنوان یک کود‌ک د‌ر د‌رون شما باقی ماند‌ه است.


کود‌ک کوچولو و شیطان د‌رون شما رام و کنترل شد‌ه است. او مجموعه‌ای از هیجانات و احساساتی است که شما د‌ر د‌رونتان د‌ارید‌ و آنها را کنترل می‌کنید‌. همه این هیجانات و احساسات خوشایند‌ و ناخوشایند‌، کود‌ک د‌رون شما را تشکیل می‌د‌هند‌.


کود‌ک خلاق، احساساتی، هنری و خیالپرور د‌رونتان که د‌ر طول زمان توسط شما و محیط شکل گرفته، و کنترل شد‌ه است، همچنان به حالت اولیه خود‌ که کود‌کی سرشار از انرژی، هیجان و شیطنت است وجود‌ د‌ارد‌ و نیازمند‌ آزاد‌ شد‌ن است. وقتی کود‌ک د‌رونتان مورد‌ بی‌توجهی، غفلت و بد‌رفتاری قرار می‌گیرد‌، وقتی از ارضای خواسته‌هایش جلوگیری می‌شود‌، وقتی صد‌مه می‌بیند‌، وقتی خود‌ را د‌ر لایه‌ای از نقاب می‌پوشاند‌ و از د‌ید‌ د‌یگران مخفی می‌سازد‌، وقتی وجود‌ او را انکار می‌کنید‌ و ناد‌ید‌ه می‌گیرید‌ (احساسات خود‌ را از انکار می‌کنید‌ و ناد‌ید‌ه می‌گیرید‌)، این کود‌ک خرد‌سال جایی د‌ر زیر سطح روان شما پنهان می‌شود‌ و با این کار احساسات نگرانی، اضطراب، ترس و افسرد‌گی را د‌ر شما ایجاد‌ می‌کند‌.


گرچه ممکن است آن را فراموش کرد‌ه باشید‌ و نسبت به وی بی‌توجه باشید‌، ولی او د‌ر د‌رونتان حضور د‌ارد‌ و بی‌توجهی و کم محلی شما را با لجبازی پاسخ می‌د‌هد‌. اگر به او توجه کنید‌ و با او مهربان باشید‌، می‌د‌اند‌ چگونه شما را سرگرم کند‌، چگونه از زند‌گی لذت ببرد‌ و چگونه بازی کند‌. اگر او را د‌نبال کنید‌، می‌تواند‌ به شما کمک کند‌ تا از خستگی روانی د‌ر زند‌گی پیشگیری و استرس را د‌ر زند‌گیتان کنترل کنید‌. اگر توجه و مراقبت لازم از او به عمل آید‌، می‌تواند‌ د‌وست واقعیتان باشد‌ و مانند‌ یک بزرگسال د‌ر کنارتان قرار گیرد‌. خشکی و جد‌یت بیش از اند‌ازه را از شما بگیرد‌ و شما را لطیف‌تر کند‌، به شما کمک کند‌ تا بر ترسهایتان غلبه کنید‌، انعطاف‌پذیر باشید‌ و تغییرات لازم را د‌ر زند‌گیتان ایجاد‌ کنید‌. کوچولوی د‌رون شما نیازمند‌ مراقبت، حمایت، تأیید‌ و شفاست و شما برای این کار به ابزار زیاد‌ی احتیاج د‌ارید‌.


● نشانه‌های مناسب
وقتی کود‌ک د‌رون شما فعال می‌شود‌، بی‌ترد‌ید‌ احساسات و هیجانات را تجربه می‌کنید‌:
▪ زمانی که د‌ر بازی یا سرگرمی غرق شد‌ه‌اید‌، زمانی است که کود‌ک د‌رونتان د‌ر شما فعال شد‌ه است.
▪ زمانی که با تماشای یک فیلم یا د‌ید‌ن یک نمایش تلویزیونی گریه می‌کنید‌.
▪ زمانی که با کود‌کان خوش و بش و بازی می‌کنید‌.
▪ وقتی از بازی کرد‌ن با اسباب بازی کود‌کان لذت می‌برید‌.
▪ زمانی که برنامه‌های کود‌کان و کارتون‌هایی را که برای آنها ساخته شد‌ه است، نگاه می‌کنید‌، مجذوب می‌شوید‌ و لذت می‌برید‌.
▪ زمانی که برای چیزهایی که د‌ر گذشته د‌اشته‌اید‌ و آنها را از د‌ست د‌اد‌ه‌اید‌، گریه می‌کنید‌ و د‌چار سوگ می‌شوید‌.
▪ زمانی که می‌خواهید‌ توجه بزرگتر‌های خانواد‌ه یا فامیل را جلب کنید‌ و از محبت آنان برخورد‌ار شوید‌.
▪ زمانی که به خواند‌ن کتابهای کود‌کان می‌پرد‌ازید‌، فیلم تماشا می‌کنید‌ و یا آلبوم عکس‌های د‌وران کود‌کیتان را نگاه می‌کنید‌.
▪ زمانی که اد‌ای د‌ختر یا پسر کوچولویی را د‌رمی‌آورید‌، مانند‌ آنها حرف می‌زنید‌ و احساسات شد‌ید‌ی را مانند‌ گذشته تجربه می‌کنید‌.


● علاقه‌مند‌ به شنید‌ن چه چیزهایی است؟

او مایل است که به او بگویید‌:
▪ د‌وستت د‌ارم، مواظبت هستم و تو را همان طور که هستی می‌پذیرم.
▪ از این که تو را د‌ارم، بسیار مغرور و مفتخرم، تو همه چیزی هستی که د‌ارم.
▪ خیلی خوشحالم از اینکه کود‌کم هستی.
▪ تو بسیار زیبا و جذاب هستی، عزیزم.
▪ تو فوق‌العاد‌ه‌ و بی‌نظیری.
▪ تو هنرمند‌ و خلاقی.
▪ تو توانمند‌ و پرتلاشی.
▪ متأسفم از اینکه به تو آسیب رساند‌م.
▪ متأسفم از اینکه به تو بی‌توجهی کرد‌م، تو را ناد‌ید‌ه گرفتم.
▪ متأسفم از اینکه فراموشت کرد‌م.
متأسفم از اینکه تو را به عنوان یک کود‌ک آن‌طور که بود‌ی، نپذیرفتم و انتظار د‌اشتم به سرعت رشد‌ کنی و بزرگ شوی.
▪ تو می‌توانی از این به بعد‌ به من اعتماد‌ کنی، و من بی‌ترد‌ید‌ از تو مراقبت خواهم کرد‌.
▪ می‌توانی به من اعتماد‌ کنی و هر طور د‌لت می‌خواهد‌ باشی (خود‌ت باشی).
▪ می‌توانی به من اعتماد‌ کنی، من د‌ر برابر هر رنج و آسیبی از تو مراقبت خواهم کرد‌.
▪ ما برای رسید‌ن به سلامتی و رشد‌ شخصیتی باهم همکاری خواهیم کرد‌.
▪ ما برای د‌ستیابی به شاد‌ی و لذت بیشتر باهم همکاری خواهیم کرد‌.


● پیامد‌های منفی

وقتی د‌ر مقام یک بزرگسال، تمایلات، خواسته‌ها و نیازهای کود‌ک د‌رون را سرکوب می‌کنید‌، د‌ر معرض خطرات زیر قرار می‌گیرید‌:
▪ هرگز یاد‌ نمی‌گیرید‌ چگونه احساس طبیعی د‌اشته باشید‌.
▪ هرگز یاد‌ نمی‌گیرید‌ چگونه بازی کنید‌ و لذت ببرید‌.
▪ هرگز یاد‌ نمی‌گیرید‌ چگونه آرام باشید‌ و استرس‌های خود‌ را کنترل کنید‌.
▪ هرگز یاد‌ نمی‌گیرید‌ چگونه از زند‌گی لذت ببرید‌ و فقط خود‌تان را د‌ر کار غرق می‌کنید‌.
▪ با خود‌تان خیلی جد‌ی حرف می‌زنید‌.
▪ از اینکه به اند‌ازه کافی «خوب نیستید‌» احساس گناه می‌کنید‌ و برای اینکه کمتر د‌چار احساس گناه شوید‌، خود‌ را د‌ر کار غرق می‌سازید‌.
▪ از بود‌ن د‌ر کنار خانواد‌ه و کود‌کانتان لذت نمی‌برید‌.
▪ نسبت به افـــراد‌ی که از زند‌گی لـــذت می برند‌، به اند‌ازه کافی سرگرمی د‌ارند‌ و می‌د‌انند‌ چگونه بازی کنند‌، بد‌بین می‌شوید‌. ▪ از صمیمی شد‌ن با د‌یگران می‌ترسید‌، بنابراین از آنها فاصله می‌گیرید‌ و منزوی می‌شوید‌. به علاوه می‌ترسید‌ که د‌ر ارتباط با مرد‌م بی‌کفایت و نابهنجار ارزیابی شوید‌.

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 60232
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : پنج شنبه 18 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امین جمالی


play therapy

 

(( بازی جوهر زندگی و پنجره ای به دنیای کودک است . ))

(( ما در این بازی همه بازیگریم آینه دار غم یک دیگریم ))


انسان نیاز به حرکت و جنبش دارد و بازی بخش مهمی ازاین نیاز است .  هرفرد برای رشد ذهنی و اجتماعی خود نیازمند اندیشه و تفکر است و باری خمیر مایه ی این تفکرو اندیشه  است .

آمادگی جسمی و روحی برای مقابله با مشکلات بخشی از فلسفه ی بازی کودکان است. بنابراین ؛ بازی هرچه گسترده تر؛ پیچیده ترو اجتماعی ترباشد کودک از مصونیت روانی بیشتری برخوردارمی شود . کشف دنیای اطراف بخش دیگری ازفلسفه ی بازی است که کودک حس کنجکاوی خود را از این طریق ارضا می کند . بازی تن وروان کودک را واکسینه می کند و مسؤولیت اجتماعی و اقتصادی را که در آینده باید بدوش کشد به او می آموزد .


کودک با بازی کردن موقعیتی بدست می آورد تا اعتقادات ؛ احساسات و مشکلات خود را پیدا کند و مهارت های زندگی را بیاموزد . رابرت وایت می گوید : ساعات زیادی را که کودکان صرف بازی می کنند نمی توان به هیچ وجه تلف شده تلقی نمود ؛ بازی ممکن است شادی بخش باشد ولی در دوران کودکی یک کار جدی است .)) بدون تردید بازی بهترین شکل فعالیت طبیعی هر کودک محسوب شود .

- بازی دنیای کودکان است . بادنیای کودکان بازی نکنید.
- بازی مؤثرترین و پرمعنا تربپین راه یادگیری کودکان است .
- بازی یکی از بهترین راه های تربیت فرزند است .
- بازی منبع سرشار و غنی آموزشی است .

 

بازی درمانی یکی از روشهای مؤثر در درمان مشکلات رفتاری و روانی کودکان است. بطور کلی بازی نقش مؤثری در رشد کودک دارد و در خلال بازی می‌توان به بسیاری از ویژگیها ، مسائل و رشد کودک پی برد. بازیهای کودکان مختلف و نوع ویژگیهایی که از خود ظاهر می‌سازند تفاوتهایی با یکدیگر دارند. هر چند نوع بازیها در گروههای سنی و بچه‌های گروه سنی مشترکاتی دارد، اما نوع شرکت کودک در بازی اهمیت ویژه دارد. بازی درمانگر در واقع از موقعیت بازی برای ایجاد ارتباط با کودک استفاده می‌کند و تلاش می‌کند به تخلیه هیجانی او و حل و فصل مشکلات او در زندگی عادی‌اش بپردازد. ویرجبینا و اسلاین از بازی درمانگران مطرح در این زمینه هستند.


تعریف بازی

به هرگونه فعالیت جسمی یا ذهنی هدفداری که به صورت فردی یا گروهی انجام بپذیرد و موجب کسب لذت و افناع نیازهای کودک شود ؛ بازی می گویند .
نفش بازی در رشد اجنماعی کودک:
موجب ارتباط کودک با محیط بیرون میشود و دنیای اجتماعی او را گسترش می دهد.
موجب شکوفایی استعدادهای نهفته و بروز خلاقیت می شود .
همکاری ؛ همیاری و مشارکت کودک توسعه می یابد .
بارعایت اصول و مقررات آشنا می شود .
همانند سازی با بزرگسالان را می آموزد .
با مفهوم سلسله مراتب آشنا شده و آن را رعایت می کند .
رقابت را می آموزد و شکست را بطور واقعی تجربه می کند .
قدرت  ابزار وجود پیدا می کند و از ترس ؛ کمرویی و خجالت بیهوده رها می شود .
حمایت از افراد ضعیف را می آموزد .


نقش بازی در رشد عاطفی کودک :
نیاز به برتری جویی را ارضا می کند .
موجب ابراز احساسات عواطف ترس ها و تردیدها ؛ مهرو محبت ؛ خشم و کینه و نگرانی ها می شود .
تمایل به جنگچویی و ستیزه گری را کم می کند              
((برون نگری)) کودک را افزایش می دهد .



نقش بازی در رشد جسمی کودک :

. موجب رشد هماهنگ دستگاه ها و اعضای مختلف بدن می شود
باعث تقویت حواس کودک می شود .
نیرو و انرزی بدن را به بهترین شکل مصرف می کند .
کودک به توانمندی های فکری و بدنی خود آگاهی پیدا می کند .


نقش بازی در رشد ذهنی کودک :
در یاد گیری زبان نقش بسزایی دارد .
در رشد هوشی کودک بسیار مؤثر است .
با مفاهیم ساخت ؛ فضا و شکل آشنا می شود .
رفتارهای هوشمندانه کودک تقویت می شود .
موقعیت استفاده از قوه ی تخیل در کودک به وجود می آید .
زمینه ی بهتری برای تفکر فراهم می کند .


 

انجمن کارشناسان بازی درمانی انگلستان (BAPT) درسال ۱۹۹۲ تاسیس شد تا برنامه‌هایی تنظیم کند و با هدایت کارشناسان بازی درمانی و کارفرمایان آن ها، به ثبت اطلاعات این کارشناسان و ساماندهی آموزش بازی ‌درمانی بپردازد.


آیا کودک من مشکلی  دارد؟
والدین و پرستاران کودکان هنگامی که کودک با مسئله‌ای روبه روست که سبب می شود غمگین، بی قرار، سرکش یا بی‌توجه شود و نتواند از عهده ی انجام کاری برآید، نگران می شوند. ممکن است شما نگران رشد کودک، درستی الگوهای تغذیه، استراحت یا چگونگی برخورد او با خانواده و دوستان یا مشکلات او در مدرسه باشید. هر کودکی، منحصر به فرد است و خلق و خوی ویژه ی خود را دارد. اما گاهی در احساسات و رفتار خود با مشکلاتی رو به رو می شود که زندگی خود و اطرافیانش را دچار اختلال می کند.

بعضی از والدین و پرستاران، کمک و راهنمایی دیگران را دیر درخواست می کنند، چون نگران آن هستند که به خاطر رفتار نادرست کودک مورد سرزنش قرار گیرند. احساس مسئولیت نسبت به مشکلات و پریشانی‌های کودک، بخش طبیعی مراقبت از اوست. این واقعیت که شما تعهد دارید آغازگر روند یافتن مشکل و حل آن باشید، بخش مهمی از کمک به کودک تان است.

بازی درمانی چیست؟


این تکنیک براساس انعکاس رفتار کودک است. باید احساسات کودک را طوری شناسایی کرد و آن را به کودک منتقل کرد که کودک نسبت به اعمال و رفتار خود آگاه شود.

بازی درمانگر در واقع از موقعیت بازی برای ایجاد ارتباط با کودک استفاده می‌کند و تلاش می‌کند به تخلیه هیجانی او و حل و فصل مشکلات او در زندگی عادی‌اش بپردازد.
بازی درمانی یکی از روشهای مؤثر در درمان مشکلات رفتاری و روانی کودکان است. بطور کلی بازی نقش مؤثری در رشد کودک دارد و در خلال بازی می‌توان به بسیاری از ویژگیها، مسائل و رشد کودک پی برد.

بازی‌های کودکان مختلف و نوع ویژگی‌هایی که از خود ظاهر می‌سازند تفاوتهایی با یکدیگر دارند. هر چند نوع بازیها در گروه‌های سنی و بچه‌های گروه سنی مشترکاتی دارد، اما نوع شرکت کودک در بازی اهمیت ویژه دارد. بازی درمانگر در واقع از موقعیت بازی برای ایجاد ارتباط با کودک استفاده می‌کند و تلاش می‌کند به تخلیه هیجانی او و حل و فصل مشکلات او در زندگی عادی‌اش بپردازد. ویرجبینا و اسلاین از بازی درمانگران مطرح در این زمینه هستند.

بازی درمانی به کودکان کمک می کند تا احساسات منفی و رویدادهای ناراحت کننده‌ای را که نتوانسته‌اند با آن ها کنار بیایند، درک کنند. به جای استفاده از روش های درمانی رایج بزرگسالان مانند گفت و گو و توضیح درباره ی چیزی که سبب ناراحتی آن ها شده است، از بازی برای برقراری ارتباط به شیوه ی خود بهره می گیرند، بدون آنکه احساس کنند دارند بازجویی یا تهدید می شوند.

کاربرد:
جهت درمان کودکان ناسازگار و کسانی که نسبت به حل مسائل مربوط به سازگاری مشکل دارند استفاده می‌شود.


محیط بازی‌درمانی:
محیط بازی باید ثابت باشد و در واقع شامل یک محدودة بسته که عمدتاً یک اتاق مخصوص است که از لحاظ روشنایی و دما در جای مناسبی از ساختمان قرار داشته باشد. بچه‌ها باید در محدودة اتاق بازی کنند و هیچیک از اسباب‌بازیها را نباید از اتاق خارج کنند. migna.ir
برای هر جلسه درمان یکسری اسباب‌بازی از قبل تهیه می‌شود و در نظر گرفته می‌شود که عمدتاً شامل نوزاد عروسکی، بطری شیر نوزاد، مداد رنگی، سربازان عروسکی، تفنگ عروسکی، تعدادی عروسکه
ای کاغذی که بیانگر اعضای خانواده باشد،‌ خانه عروسکی، خمیرهای بازی و توپ است که در اختیار بچه‌ها قرار داده می‌شود و می‌گوییم: ((هر بازی که دوست داری انجام بده))


انواع بازی:
کودکان روحیات متفاوتی دارند و با توجِّه به ویژگی های خود ؛ باری های مختلفی را تجربه می کنند .
عواملی که در انتخاب نوع بازی کودکان دخالت دارد عبارتند از : تفاوت های فردی ؛ میزان سلامتی سلامتی ؛ سطح رشد جسمی و حرکتی ؛ بهره ی هوشی ؛ جنسیت ؛ خلاقیت ؛ فرهنگ خانواده و موقعیت جغرافیایی ؛ برهمین اساس بازی به انواع گوناگون تقسیم می شود.
1 - بازی های جسمی :
از قدیمی ترین نوع بازیها ست ؛ به ابزار مخصوص نیازمند است ؛ هم به صورت انفرادی و هم به صورت گروهی انجام می شود ؛ برای مصرف انرژی اضافی بدن ونجات یافتن از خستگی و کسالت بسیار مفید است و رفتارهای نا آرام و پرخاشگری توأم با عصبانیت کودک را کاهش می دهد .
 
2 - بازی های تقلیدی :
کودک به تقلید نقش هایی می پردازد که آن ها را باور کرده است . معمولاً بهترین شخصیت ها برای شروع ایفای نقش ؛ والدین ؛ برادران ؛ خواهران و دوستان هستند . کودک از ایفای نقش لذت برده و تجربه کسب می کند . در دوره ی دبستان بیشترنقش معلمان را تقلید می کند ؛ در حالی که در دوره ی نوجوانی از تقلید رفتار بزرگسالان دوری می کند و به تقلیذ رفتار همسالان می پردازد که این خود آغازی است برای هماهنگی و همسو شدن با گروه های اجتماعی و ایفای نقش های واقعی زندگی .
 
3 - بازی های نمایشی :
کودک در تقلید از بززرگترها از لباس و وسایل مخصوص آن ها نیز استفاده می کند ؛ مانند پسر کوچکی که کت پدر را به تن کرده ؛ عینک اورا به چشم می زند و یا دختربچه ای که کفش پاشنه دار مادر را پوشیده و به زحمت راه می رود .
4 - بازیهای نمادی :
زمانی که کودک دستیابی به ابزار ووسایل مورد نیازخود را غیر ممکن می بیند ؛ نیازها و آرزوهای خود را با استفاده ازوسایل مورد نیاز خود را غیر ممکن می بیند ؛ نیازها و آرزوهای خود را با استفاده از وسایل نمادین و از طریق بازی بیان می کند . برای مثال بر تکه ای چوب سوار شده ؛ این طرف و آن طرف می رود ؛ مانند این که سوار بر اسبی شده و آن را هدایت می کند .
این نوع بازی ها یکی از بهترین شیوه های بازی درمانی محسوب می شوند .
 
5 - بازی های آموزشی :
مهمترین وسیله آموزش کودک ؛ استفاده از وسایل بازی مناسب است ؛ مانند مکعب های چوبی که کودک با جورکردن و دسته بندی کردن آن ها می تواند با مسائل اساسی اما ساده و آسان ریاضی آشنا شود . از خانه ی کوچک اسباب بازی برای آشنا کردن کودک با واقعیت های موجود زندگی می توان استفاده کرد . بازی های آموزشی موجب تقویت حواس و رشد قوای ذهنی و اجتماعی کودک می شوند ؛ به شرط آن که سعی کنیم کنترل اصلی بازی در اختیار کودک باشد و جهت و مسیر آن را او تعیین کند .
 
6- بازی های خلاقیتی :
کودک از طریق به وجود آوردن چیزی ؛ عقاید و احساساتش را اظهار می کند ؛ مانند نقاشی ؛ موسیقی ؛ خمیر بازی ؛ شن بازی و یا استفاده از لغات که او را قادر می سازد تا در آینده داستان ؛ شعر و نمایشنامه بنویسد .

 

بازی درمانی چگونه می تواند به کودک من کمک کند؟
بازی برای رشد اجتماعی، احساسی، شناختی، فیزیکی، زبانی و پرورش خلاقیت همه ی کودکان حیاتی است. بازی سبب تحکیم آموخته‌ها در تمامی کودکان و نوجوانان حتی برای آن هایی که در برقراری ارتباط گفتاری مشکل دارند، می شود. بازی درمانی به روش‌های مختلف به کودکان کمک می کند. کودکان از راه بازی، پشتیبانی عاطفی دریافت می کنند و مطالب زیادی درباره ی احساسات و اندیشه‌های خود می آموزند.

گاهی تجربه های سخت و آسیب‌زای گذشته را در بازی‌های خود دوباره به نمایش می گذارند تا درک درست تری از آن ها به دست آورند و بتوانند تسلط بیشتری بر آینده داشته باشند. همچنین می توانند بیاموزند که چگونه روابط و کشمکش‌های شان را با  شیوه های ‌بهتری مدیریت کنند. بازی درمانی می تواند نتایجی کلی، مانند کاهش اضطراب و افزایش اعتماد به نفس یا نتایج خاص، همچون تغییر رفتار و بهبود روابط با اعضای خانواده و دوستان داشته باشد.

در جلسات بازی درمانی کودک من چه اتفاقی روی می دهد؟
کارشناس بازی درمانی کودک شما، مجموعه ی بزرگی از اسباب‌بازی‌ها را در اختیار او می گذارد تا اسباب بازی مورد نظرش را از آن میان انتخاب کند. این مجموعه می تواند شامل ابزار نقاشی و کاردستی یا  بازی های نمایشی خلاق، شن و آب، گل، پیکره های کوچک انسانی یا جانوری، ابزارهای موسیقی، عروسک و کتاب باشد. کارشناس بازی درمانی به کودک شما کمک می کند با استفاده از این مجموعه و بدون ارائه ی توضیحات مستقیم گفتاری، به بیان احساسات خود بپردازد.

کارشناس بازی درمانی چه می کند؟
کارشناسان بازی درمانی، در زمینه‌های متفاوت رشد و وابستگی کودک آموزش های جامعی دیده اند. آن ها یاد گرفته اند که چگونه از بازی به عنوان وسیله ای برای درک کودک و برقراری ارتباط با او در زمینه ی احساسات، افکار و رفتارش استفاده کنند. آن ها نخست با دقت به نگرانی‌های شما در مورد کودک تان و خانواده گوش می سپارند. سپس با مراجعه به تجربه های خود، تنش‌های موجود در خانواده را درمی یابند و آن گاه به کودک کمک می کنند تا  به درک درستی از آن ها دست یابد. ممکن است کارشناسان نیاز داشته باشند اطلاعات بیشتری از مدرسه یا دیگر شخصیت‌های بزرگسال پیرامون کودک به دست آورند.

توانایی‌ها و نقاط ضعف کودک تان از سوی این کار شناسان ارزیابی می‌شود. کارشناس بازی‌درمانی به شما خواهد گفت که به کودک تان در باره ی بازی درمانی چه بگویید و چگونه به پرسش های او پاسخ دهید. آن ها ممکن است به شکل انفرادی یا با همکاری مجموعه‌ای از کارشناسان به درمان بپردازند و امکان دارد به شما پیشنهاد کنند برای بخش هایی از روند درمان به کارشناسان دیگری مراجعه کنید. این بخش حتی ممکن است کارشناسی برای پشتیبانی از والدین را نیز شامل شود. گاهی‌، کارشناسان بازی درمانی در اتاق بازی کودک و در حضور او با والدین به گفت و گو می پردازند. بعضی ازکارشناسان بازی درمانی که آموزش‌های ویژه‌ای دریافت کرده‌اند، ممکن است به آموزش والدین بپردازند تا با به کارگیری روش های کودک محور، رابطه ای بهتر با کودک خود برقرار کنند.

بازی درمانی چه مدت  به طول می انجامد؟
دوره ی درمانی بعضی از کودکان کوتاه است (به عنوان مثال ۱۲ جلسه). اما در صورتی که مشکلات کودک پیچیده باشد یا مدتی طولانی دچار تنش باشد، به جلسات درمانی بیشتری نیاز خواهد بود. در چنین وضعیتی، بعضی کارشناسان به مدت دو سال یا بیشتر به درمان کودک می‌پردازند. بیشتر جلسات، هفته ای یکبار برگزار می شود و برگزاری منظم آن ها در یک روز ویژه و ساعت و مکان مشخص، در جلب اعتماد کودک بسیار مهم است. جلسات برنامه‌ریزی نشده و نا منظم می تواند پیشرفت درمان کودک را مختل کند.migna.ir

چرا رابطه ی درمانگر با کودک  از اهمیت بسیار برخورداراست؟
چگونگی رابطه ی میان کودک و کارشناس بازی درمانی بسیار مهم است. کودک باید احساس راحتی و امنیت کند و اطمینان یابد که اورا درک می کنند. این اطمینان دوطرفه سبب می شود هم کودک ساده‌تر بتواند افکار و احساسات خود را بروز دهد وهم درمان کارآمدتر  باشد. ضروری است کودک شما بداندکه شما نیز با کل فرآیند درمان  موافق هستید.

آیا جلسات محرمانه خواهند ماند؟

بیشتر اطلاعاتی که در باره ی کودک و خانواده ارائه می شوند، محرمانه باقی می مانند. کارشناس بازی ‌درمانی ممکن است با اجازه  شما، این اطلاعات را به همکاران و افراد کارشناس دیگر ارائه کند و از آن ها مشاوره بگیرد. اگر او نگران آن باشد که کودک مورد آزار قرار گرفته است یا به دیگران یا خودش آسیب می رساند،  باید اطلاعات خود را باکارشناسان دیگر در میان بگذارد. آن ها در این زمینه نخست با والدین مشورت خواهند کرد. کارشناس بازی ‌درمانی به طور منظم به برگزاری جلسه با والدین می‌پردازد تا نتایج این نشست ها و جلسات بازی‌درمانی را ارائه کند و به بررسی تغییرات و بهبودهایی که آن ها در خانه مشاهده کرده‌اند، بپردازد. هر چند آن ها جزئیات بازی کودک تان را برای شما فاش نخواهند کرد. این کار برای جلب اعتماد کودک و ایجاد احساس امنیت در رابطه ی او با کارشناس بازی‌درمانی اهمیت زیادی دارد.

والدین چگونه می توانند کمک کنند؟

نقش شما در پشتیبانی از کودک تان در روند بازی ‌درمانی بسیار مهم است.
ثابت ‌قدم باشید و کودک تان را تشویق کنید در جلسات به طور منظم حضور یابد.
از کودک تان نپرسید در جلسات چه می گذرد. با این کار کودک را تحت فشار قرار می دهید تا مسائلی را توضیح دهد که خودش نیز در فهم آن ها مشکل  دارد.
از کودک خود نخواهید که مودب باشد و رفتار او را زیر ذره بین نگذارید.
درمان برای «خوب بودن» یا «بد بودن» نیست .کودک  شما باید در بیان احساسات "بد" خود بدون سانسور و آزاد باشد.
پافشاری نکنید که کودک مسئله ی خاصی را بیان کند. زمان بازی‌درمانی، زمان ویژه ی کودک و کارشناس بازی‌درمانی است و آن ها باید در بیان احساسات به شیوه ی خود آزاد باشند. دغدغه‌ها و نگرانی‌های خود را در جلسه ی جداگانه‌ برای کارشناس بازی‌درمانی مطرح کنید.
بازی ممکن است لباس‌های کودک را کثیف کند. بهتر است هنگام بازی لباس‌های کهنه ی کودک را  به او بپوشانید تا اضطرابش به حداقل برسد. migna.ir
در هر جلسه ی درمان ممکن است رفتارهایی رخ دهد که اوضاع را بدتر از پیش کند. اگر در مورد خاصی نگرانی دارید، آن را با کارشناس بازی‌درمانی در میان بگذارید. می توانید هر سوالی که ذهن تان را مشغول می کند، در دوره ی اجرای بازی‌درمانی از کارشناس بپرسید.


موقعیت مناسب برای بازی درمانی
بازی درمانی معمولا در کلینیکهای مشاوره و درمانی که مجهز به اتاق بازی کودک هستند، انجام می‌گیرد. در این اتاقها فضای مناسب و اسباب بازیهای مناسب برای بازی قرار داده می‌شود. اما در هر حال بازی درمانی را در هر مکانی که مجهز به یکسری وسایل مورد نیاز برای بازی باشد که رفتار عمل کودک را محدود ننماید، می‌توان انجام داد. این روش گاه در مهد کودکها و مدارس نیز ممکن است انجام می شود.

کدام اختلالات با روش بازی درمانی می‌توانند درمان شوند؟


انواع اختلالاتی را که ریشه در احساسات و هیجانات کودک ، سازگاری او با محیط و ... دارند، می‌توان با این روش درمان کرد. افسردگی کودکان ، ترسهای کودکان ، مشکلات رفتاری که ریشه اضطرابی دارند شب ادراری ، ناخن جویدن ، دروغ گفتن ، پرخاشگری و ... را می‌توان با استفاده از این روش حل کرد.


 

توصیه هایی برای والدین :
1- به بازی کودکان اهمیت دهیم ؛ زیررا زندگی آن ها دربازی ؛ شکل واقعی به خود می گیرد .
2- تلاش کنیم تا بازی های کودکان متناسب با فرهنگ و ارزش های خانواده باشذ .
3- بادقت در تفکرات خلاق و پویایی کودکان در حال بازی می توانیم با چگگونگی شخصیت آن ها بیشتر آشنا شویم .
4 -  در بازی کودکان دخالت نکنیم اما راهنما و کمک کننده خوبی باشیم .
5 -  با همبازی شدن با کودکان راه دوستی ها را باز کنیم و راه پنهان کاری های دوره ی
نوجوانی را ببندیم .
6- کاری کنیم که بازی به صورت تجربه ای لذت بخش در ذهن کودک باقی بماند.
7 -  برای متوقف کردن بازی از امرو نهی استفاده نکنیم .
8 -  با توجّه به روحیه ی کنجکاو کودک ؛ به گونه ای او راهنمایی کنیم که به تفکر مثبت و اندیشه خلاق و سازنده دست یابد .              
9 - مراقب باشیم که محیط بازی موجب آسیب جسمی ؛ فکری و یا روانی نباشد .
10 - در انتخاب نوع بازی ؛ جنس و توانایی های فرزندانمان توجّه کنیم .
11-  نوع و مدّت زمان بازی فرزندانمان را طوری کنترل کنیم که از فشارهای هیجانی و روحی بیش از حد دور باشد ( به ویژه بازی های رایانه ای ) .          
12 - برای انتخاب الگوهای صحیح ؛  زمینه ی مناسبی را برای بازی های تقلیدی کودکانمان
فراهم نماییم .
13 - از محدود کردن کودک در هنگام بازی بپرهیزیم .
14 - وسایل بازی را متناسب سن و رشد جسمی و ذهنی کودک تهیه کنیم .
15 - آداب اجتماعی و چگونگی رفتار با دیگران را ضمن همبازی شدن با کودکان می توانیم
به صورت غیر مستقیم به آن ها بیاموزیم .
16 - به مطالب و نحوه ی بیان کودکان در بازی به خوبی توجّه کنیم زیرا احساسات و
مشکلات زندگی واقعی آن ها دربازی منعکس می شود .
17 - برای انتخاب همبازی های خوب ؛ فرزندانمان را غیر مستقیم راهنمایی کنیم ؛ زیرا
رفتارهای یک همبازی خوب تأثیر بسیار مثبتی در آینده ی او خواهد داشت .
18 - اگر در حضور فرزند مان با وسایل موجود درخانه برای او اسباب بازی ( ماشین ؛ عروسک و ... ) بسازیم ؛ ارتباط عاطفی میان ما و کودکمان تقویت خواهد شد .
19 - براب تقویت حس همکاری ومسؤولیت پذیری فرزندانمان با او توافق کنیم که پس ار
باری ؛ اسباب بازی های خود را جمع کرده و سرجایش بگذارد و گرنه دفعه بعد اجازه استفاده از آن ها را نخواهد داشت .
20 - از فرزندانمان بخواهیم که اجازه دهد تا همبازی هایش از اسباب بازی های او استفاده کنند ؛ زیرا این کار موجب تقویت حس نوع دوستی و تسهیل در ارتباط با دیگران میشود.
21 - اسباب بازی گران قیمت ممکن است وسیله بازی مفیدی نباشد . هنگام خرید توجّه داشته باشیم که اسباب بازی باید بتواند قدرت خلاقیت و سازندگی فرزندانمان را رشد دهد .
وسایل بازی جور کردنی ؛ پازل ها ؛ خمیر بازی ؛ گل رُس و... اسباب بازی های مناسبی به شمار می روند .
22 - اگر کودکان در هنگام بازی  باهم  اختلاف  پیدا کردند اجازه بدهیم خودشان مشکل را حل کنند . در صورتی که اختلاف در صورتی که اختلاف تشدید شود فقط آن ها را از
هم جدا کنبم و هرگز از یکی از طرفین ؛ جانبداری نکنیم .
23 - در محیط بازی گروهی مثل زمین بازی  کودکان در پارک ها ؛ اجازه دهیم بچه ها با
هم دوست شوند و بازی کنند ؛ از وارد شدن به محیط بازی کودکان بپرهیزیم .migna.ir
24 - از همبازی شدن کودکان با افراد بزرگتر از خود به ویژه (( نوجوانان و جوانان )) اکیداً جلوگیری کنیم .
25 - کودکان همواره نیازمند بازی هستند ؛ پس اسباب بازی های مناسب هر مکان را همراه خود داشته باشیم .
26- کودکان باید به مجموعه ای ازبازی های جسمی ؛ اجتماعی ؛ عاطفی و ذهنی بپردازند .
هنگامی که فقط یکی از بازی ها را انجام می دهند (مثلاً بازی های رایانه ای) ؛ از رشد اجتماعی ؛ جسمی وعاطفی محروم شده و احتمال بروز عصبانیت و پرخاشگری در آن ها
افزایش می یابد .


اصول بازی درمانی

اسکلاین در سال 1982 اصول پایه‌ای را برای اجرای روش بازی درمانی معرفی می‌کند و معتقد است بدون رعایت این اصول رابطه و شرایط اولیه برای بازی درمانی ایجاد نخواهد شد.
• درمانگر باید به توسعه یک رابطه گرم و دوستانه با کودک بپردازد. این رابطه اهمیت شایان توجهی بر مؤثر بودن این روش خواهد شد. شاید درمانگر ناچار شود برای ایجاد چنین رابطه‌ای ویژگی‌هایی را در موقعیت بازی بپذیرد.

• درمانگر پذیرش بدون قید و شرط از کودک داشته باشد. به عبارتی کودک بدون در نظر گرفتن ویژگی‌های خوب و بدی که دارد یا کارهای خوب و بدی که دارد مورد پذیرش قرار بگیرد. عکس این حالت زمانی اتفاق می‌افتد که درمانگر والدین یا اطرافیان به کودک چنین می‌گویند. چون این کار بد را انجام دادی دیگر دوستت ندارم، گفتن چنین مطالبی به کودک یا ایجاد شرایطی که چنین پیغامی را به کودک برساند، در کودک احساس پذیرش بدون قید و شرط را خدشه‌دار می‌سازد.

• باید شرایط و موقعیتی حاکی از احساس آزادی برای کودک بوجود بیاید. بازی درمانگر این کار را با کنار گذاشتن روش‌های محدود کننده سخت گیرانه انجام می‌دهد، تا کودک احساس آزادی کند. این آزادی ، آزادی در عمل و رفتار و همچنین آزادی در احساس را شامل می‌شود.

• درمانگر حضور فعال و عملکرد سریعی در جریان درمان دارد. بر حسب شرایط و موقعیت‌هایی که پیش می‌آید رفتارهایی که از کودک سر می‌زند به موقع وارد عمل می‌شود و با مداخله مثلا تفسیر احساسات و استفاده از رفتارهای جایگزین به کودک کمک می‌کند.

• درمانگر توانایی‌های کودک را مهم و با اهمیت می‌شمارد و تلاش می‌کند و در فرصت‌های مناسب از آن‌ها برای حل مشکل استفاده کند. درمانگر برای این کار باید تلاش زیادی در جهت شناخت کودک و بویژه توانایی‌های او انجام دهد و زیرکانه از این توانایی‌ها به نفع کودک استفاده کند.

• درمانگر هیچ نوع بازی و شرایطی را برای کودک القا نمی‌کند و کودک را آزاد می‌گذارد تا به بازی بپردازد و درمانگر آن هوشیارانه بازی او را مورد بررسی قرار می‌دهد و از آن برای درمان کودک استفاده می‌کند.

• درمانگر هیچ نوع بازی و شرایطی را برای کودک القا نمی‌کند و کودک را آزاد می‌گذارد تا به بازی بپردازد و درمانگر آن هوشیارانه بازی او را مورد بررسی قرار می‌دهد و از آن برای درمان کودک استفاده می‌کند.

• درمانگر تلاش نمی‌کند که فرآیند درمان را سرعت ببخشد. بازی درمانی به صورت تدریجی ادامه و گسترش می‌یابد تا به نتیجه مورد نظر برسد.

• در کنار آزادی و اختیار عمل که کودک در جریان بازی دریافت می‌دارد محدودیتهایی تنها با هدف نزدیک سازی درمان به دنیای واقعی اعمال می‌شود و توجه کودک را به مسئولیت خود و احساسات خود جلب می‌نماید.

اصول بازی‌درمانی:
ترغیب نمی‌کنیم: برای مثال نمی‌گوییم (( اطمینان دارم که تو اینکار را انجام می‌دهی)).
حمایت نمی‌کنیم: برای مثال نمی‌گوییم ((من به تو کمک خواهم کرد تا تو این کار را انجام دهی)).
فشار وارد نمی‌کنیم: برای مثال نمی‌گوییم ((سعی کن مثل دیگران اینکار را انجام دهی)).
در اتاق بازی بچه آزاد است تا هر کاری که خواست انجام بدهد و هر بازی که انتخاب کرد بکند. اولین مکالمه از سوی بچه شروع می‌شود و درمانگر، گفتار بچه را عیناً فقط با تغییر ضمائر و افعال به خودش برمی‌گرداند.
اگر مکالماتی بین مربی و کودک در اتاق بازی انجام می‌شود نباید جلوتر از احساس کودک باشد چون این دخالت در تبیین احساس درونی کودک است مثلاً کودک می‌گوید من در اینجا از انجام هیچ کاری نمی‌ترسم و هر کاری که می‌‌خواهم انجام می‌دهم. مربی برمی‌گردد و به کودک می‌گوید تو اینجا از انجام هیچ کاری نمی‌ترسی و هر کاری که دوست داری انجام می‌دهی (ولی در بیرون، مقررات به تو اجازه چنین کاری نمی‌دهند). این جمله واپسین در واقع دخالت در تبیین احساسات کودک است و نباید در اتاق بازی‌درمانی گفته شود.
در مواقعی هم درمانگر نباید سکوت کند؛ برای مثال زمانی که کودک در شخصیت خود شک ایجاد کرد و سؤالی برایش ایجاد شد برای مثال پسری در حالیکه با اسباب‌بازیهای دخترانه بازی می‌کند می‌گوید: من دوست داشتم که دختر باشم. در چنین لحظه‌ای مربی باید شخصیت و هویت بچه را برایش قطعی کند و بگوید تو دوست داشتی دختر باشی در حالیکه یک پسری.
حالا ممکن است کودک در محیط بازی کاری انجام بدهد که عملی تخریبی و غلط باشد. اصولاً بچه‌ها در چنین شرایطی به صورت مربی یا درمانگر نگاه می‌کنند. جمله‌ای که درمانگر باید بگوید این است که تو فکر می‌کردی که من برای اینکار تو را سرزنش کنم،‌مگر نه؟ مددجو می‌فهمد که شما در اینجا این کار را انجام نمی دهید و اصولاً یک پوزخندی تحویل شما می‌دهد و به کارش در آن زمان ادامه می‌دهد و شما نباید در آن مقطع مانع او شوید.

بازی‌درمانی انفرادی:
به علت داخل نشدن عناصر انتقاد و تشویق در محیط درمان، درمان فردی به مراتب آسانتر و کاراتر از درمان گروهی است.

بازی‌درمانی گروهی:
در بازی درمانی گروهی ترجیحاً دختر و پسر را از هم جدا می‌کنند. در ضمن اصل بازتاب احساسات و نقطه‌نظرهای کودک با دقت بیشتری باید حفظ شود تا کودک احساس نکند با سایر بچه‌های گروه مقایسه می‌شود؛ چه لفظ تحسین و چه لفظ انتقاد چنین احساسی را ایجاد می‌کند. برای مثال اگر کودکی کار مثبتی انجام داد نباید از کلمات ((آن می‌داند چه کاری انجام بدهد)) استفاده کرد و اگر کودکی بی‌هدف به گذراندن وقت خود مشغول بود نباید گفت ((تو مثل اینکه نمی‌دانی چه کار بکنی؟)). درمانگر باید احتیاط کافی بکار ببرد تا مبادا تمرکز واکنشهایی بر روی یک کودک به بهای بی‌توجهی به کودکان دیگر تمام شود. درمانگر باید کوشش کند تا عقب‌ترین کودک عضو گروه وارد جرگة ارتباط شود؛ حتی اگر آن فقط یک لبخند دوستانه باشد.
بازی‌درمانی گروهی از لحاظ اینکه حضور کودکان دیگر در اتاق، تنشهای درونی کودک را کاهش می‌دهد و نسبت به درمانگر واکنش طبیعی‌تر خواهد داشت و بطورکلی دامنة گسترش ارتباط بین درمانگر و کودک را افزایش می‌دهد مفید است.

چگونه کودک را وارد اتاق بازی کنیم؟
برخوردهای کودکان در اتاق بازی از دامنة ترس همراه با اشک‌ریختن و حالاتی شبیه هیستریک شروع می‌شود تا فعالیتهای گستاخانه اکتشافی در اولین جلسه که حاکی از صمیمیت است.
ارتباط با کودک را از طریق سلام و احوالپرسی شروع می‌کنیم. ما به کودک می‌گوییم ((آن عروسکی که روی میزه دوست داری؟)) در اینجا اکثر بچه‌ها با خنده جواب مثبت می‌دهند و وارد اتاق بازی می‌شوند ولی تعدادی از بچه‌ها ممکن است برخورد دیگری داشته باشند برای مثال می‌گریزند یا می‌گویند نه!
احتمال چنین امری هست. احتمال فراوان وجود دارد که کودک در پاسخ به سلام یک درمانگر پشت خود را به او بکند؛ در چنین شرایطی اصلاً نباید از زور استفاده کرد. حتی نباید جملاتی مثل این که ((ای وای چه اسباب‌بازیهای قشنگی، آنجا پر از عروسک و ماشینه. تو که آنها را دوست داری، مگر نه؟)) را گفت؛ زیرا با این سؤال آخر در واقع شما مسؤلیت تصمیم‌گیری داشتید نه کودک.
در چنین شرایطی درمانگر باید از خطاب سوم شخص استفاده کند و بگوید: ((بچه‌های زیادی اینجا می‌آیند و از اتاق ما خوششان می‌آید)). اگر کودک باز قیافه‌ای منفی گرفت و علاقه‌ای به اتاق بازی نداشت، درمانگر باید بگوید ((تو از این عصبانی هستی که تو را اینجا آورده‌اند))، ((تو دوست نداری کسی با تو اینجوری رفتار کند)) یا بگوید ((مثل اینکه تو دوست نداری با من صحبت کنی چون تو من را نمی‌شناسی؟)). بین این سؤالات پرسشی کمی هم توقف می‌کنیم تا کودک احساسات خود را نمایان کند. ((تو می‌خواهی برگردی خانه (کلاس)، بهرحال اتاق بازی آنجاست))، ((می‌خواهی قبل از اینکه به خانه برگردی (یا به کلاس برگردی) یکسری به آنجا بزنی؟)). اگر باز هم مثمر‌ثمر نشد می‌گوییم قبل از اینکه به خانه برگردی باید در دفتر منتظر باشی، حالا خودت انتخاب کن! می‌خواهی در دفتر باشی یا در اتاق بازی؟ اگر باز هم نتیجه نداد هرگز از زور استفاده نمی‌کنیم و روی به گروه‌درمانی می‌آوریم تا از تنشهای بچه کاسته شود. بعد از وارد شدن در اتاق بازی کودک را کاملاً در انتخاب بازی آزاد می‌گذاریم و هرگز کارهای انجام شده توسط کودک را تحسین نمی‌کنیم چون این عمل از سوی کودک به عنوان مراقبت تلقی می‌شود و بعدها جملاتی شبیه اینکه معلم مواظبمان هست را بیان می‌کنند.


کدام اختلالات با روش بازی درمانی می‌توانند درمان شوند؟


انواع اختلالاتی را که ریشه در احساسات و هیجانات کودک، سازگاری او با محیط و ... دارند، می‌توان با این روش درمان کرد. افسردگی کودکان، ترس‌های کودکان، مشکلات رفتاری که ریشه اضطرابی دارند شب ادراری، ناخن جویدن، دروغ گفتن، پرخاشگری و ... را می‌توان با استفاده از این روش حل کرد.

گزارش یک نمونة عملی:
جیمز کودکی است پنج ساله که توسط درمانگرش اینگونه توصیف می‌شود:
او کودکی است سرگردان، جیغ‌جیغو، فردی که به اصطلاح قدرت تشخیص و شناسایی‌اش صفر است و گفتار هم ندارد.
در درجه اول این کودک در ورود به اتاق بازی واکنشهای منفی نشان می‌دهد و به هر طریق ارتباطی ممکن وارد اتاق بازی می‌شود.
در مرحله اول این کودک اسباب‌بازیها را برداشته و به کف اتاق پرت می‌کند و یک نیم نگاهی به درمانگر می‌کند. خانوادة عروسکی را بهم می‌ریزد،‌ماشینها را با سر و صدای تمام به هم می‌کوبد، فریاد می‌زند و خلاصه هر آنچه به دست می‌گیرد به وسط اتاق پرت می‌کند.
در جلسه دوم دوباره اسباب‌بازیها را برمی‌دارد و به وسط اتاق پرتاب می‌کند، ماشینها را روی زمین هل می‌دهد و واگنها را جابجا می‌کند، گهگاهی صدای خنده و گاهی هم صدای ناله از خودش تولید می‌کند در چنین شرایطی به محض خنده کودک درمانگر می‌گوید ((جیمی اینکار را دوست داره)) یا ((جیمی فکر می‌کنه این کار جالبه)) و در هنگام ناله کودک درمانگر می‌گوید ((جیمی این کار را دوست نداره، جیمی ناراحت شده)).
در جلسه سوم جیمی فعالیتهایش را معطوف این کار می‌کند. این بار درمانگر به محضی که کودک اسباب‌بازی از زمین برمی‌دارد، اسم آنرا می‌گوید. در مراحل بعدی کودک از این کار خوشش می‌آید به دفعات این کار را انجام می‌دهد و منتظر می‌ماند که درمانگر نام آن وسیله را بگوید. درمانگر در ضمن باید حالات کودک را بیان کند. برای مثال جیمی داره واگن را هل می‌ده. جیمی داره تیراندازی می‌کنه.
در جلسات بعدی، درمانگر به همان ترتیب عمل می‌کند؛ منتها این بار جیمی منتظر شنیدن نام وسیله‌ها می‌ماند و در صورت توانایی خودش هم با درمانگر تکرار می‌کند. بعد از گذشتن چند جلسه جیمی دارای گفتار دو کلمه‌ای است. او وقتی وارد اتاق بازی می‌شود سلام می‌کند و به آرامی به سمت اسباب‌بازیها می‌رود و شروع به بازی می‌کند و هر وقت اسباب‌بازی از زمین بر‌می‌دارد به صورت مربی نگاه می‌کند و نام آنرا می‌گوید رفتار پرخاشی او بسیار کم شده است و می‌توان گفت در بسیاری از موارد قطع شده است و هر روز به ذخیرة واژگانی او افزوده می‌شود و در واقع کار درمانی ما مناسب پایه‌ریزی و انجام شده است.

نویسنده بخشی از مقاله : خانم سیدزاده کارشناس گفتاردرمانی


:: بازدید از این مطلب : 1320
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : پنج شنبه 18 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امین جمالی


play therapy

 

(( بازی جوهر زندگی و پنجره ای به دنیای کودک است . ))

(( ما در این بازی همه بازیگریم آینه دار غم یک دیگریم ))


انسان نیاز به حرکت و جنبش دارد و بازی بخش مهمی ازاین نیاز است .  هرفرد برای رشد ذهنی و اجتماعی خود نیازمند اندیشه و تفکر است و باری خمیر مایه ی این تفکرو اندیشه  است .

آمادگی جسمی و روحی برای مقابله با مشکلات بخشی از فلسفه ی بازی کودکان است. بنابراین ؛ بازی هرچه گسترده تر؛ پیچیده ترو اجتماعی ترباشد کودک از مصونیت روانی بیشتری برخوردارمی شود . کشف دنیای اطراف بخش دیگری ازفلسفه ی بازی است که کودک حس کنجکاوی خود را از این طریق ارضا می کند . بازی تن وروان کودک را واکسینه می کند و مسؤولیت اجتماعی و اقتصادی را که در آینده باید بدوش کشد به او می آموزد .


کودک با بازی کردن موقعیتی بدست می آورد تا اعتقادات ؛ احساسات و مشکلات خود را پیدا کند و مهارت های زندگی را بیاموزد . رابرت وایت می گوید : ساعات زیادی را که کودکان صرف بازی می کنند نمی توان به هیچ وجه تلف شده تلقی نمود ؛ بازی ممکن است شادی بخش باشد ولی در دوران کودکی یک کار جدی است .)) بدون تردید بازی بهترین شکل فعالیت طبیعی هر کودک محسوب شود .

- بازی دنیای کودکان است . بادنیای کودکان بازی نکنید.
- بازی مؤثرترین و پرمعنا تربپین راه یادگیری کودکان است .
- بازی یکی از بهترین راه های تربیت فرزند است .
- بازی منبع سرشار و غنی آموزشی است .

 

بازی درمانی یکی از روشهای مؤثر در درمان مشکلات رفتاری و روانی کودکان است. بطور کلی بازی نقش مؤثری در رشد کودک دارد و در خلال بازی می‌توان به بسیاری از ویژگیها ، مسائل و رشد کودک پی برد. بازیهای کودکان مختلف و نوع ویژگیهایی که از خود ظاهر می‌سازند تفاوتهایی با یکدیگر دارند. هر چند نوع بازیها در گروههای سنی و بچه‌های گروه سنی مشترکاتی دارد، اما نوع شرکت کودک در بازی اهمیت ویژه دارد. بازی درمانگر در واقع از موقعیت بازی برای ایجاد ارتباط با کودک استفاده می‌کند و تلاش می‌کند به تخلیه هیجانی او و حل و فصل مشکلات او در زندگی عادی‌اش بپردازد. ویرجبینا و اسلاین از بازی درمانگران مطرح در این زمینه هستند.


تعریف بازی

به هرگونه فعالیت جسمی یا ذهنی هدفداری که به صورت فردی یا گروهی انجام بپذیرد و موجب کسب لذت و افناع نیازهای کودک شود ؛ بازی می گویند .
نفش بازی در رشد اجنماعی کودک:
موجب ارتباط کودک با محیط بیرون میشود و دنیای اجتماعی او را گسترش می دهد.
موجب شکوفایی استعدادهای نهفته و بروز خلاقیت می شود .
همکاری ؛ همیاری و مشارکت کودک توسعه می یابد .
بارعایت اصول و مقررات آشنا می شود .
همانند سازی با بزرگسالان را می آموزد .
با مفهوم سلسله مراتب آشنا شده و آن را رعایت می کند .
رقابت را می آموزد و شکست را بطور واقعی تجربه می کند .
قدرت  ابزار وجود پیدا می کند و از ترس ؛ کمرویی و خجالت بیهوده رها می شود .
حمایت از افراد ضعیف را می آموزد .


نقش بازی در رشد عاطفی کودک :
نیاز به برتری جویی را ارضا می کند .
موجب ابراز احساسات عواطف ترس ها و تردیدها ؛ مهرو محبت ؛ خشم و کینه و نگرانی ها می شود .
تمایل به جنگچویی و ستیزه گری را کم می کند              
((برون نگری)) کودک را افزایش می دهد .



نقش بازی در رشد جسمی کودک :

. موجب رشد هماهنگ دستگاه ها و اعضای مختلف بدن می شود
باعث تقویت حواس کودک می شود .
نیرو و انرزی بدن را به بهترین شکل مصرف می کند .
کودک به توانمندی های فکری و بدنی خود آگاهی پیدا می کند .


نقش بازی در رشد ذهنی کودک :
در یاد گیری زبان نقش بسزایی دارد .
در رشد هوشی کودک بسیار مؤثر است .
با مفاهیم ساخت ؛ فضا و شکل آشنا می شود .
رفتارهای هوشمندانه کودک تقویت می شود .
موقعیت استفاده از قوه ی تخیل در کودک به وجود می آید .
زمینه ی بهتری برای تفکر فراهم می کند .


 

انجمن کارشناسان بازی درمانی انگلستان (BAPT) درسال ۱۹۹۲ تاسیس شد تا برنامه‌هایی تنظیم کند و با هدایت کارشناسان بازی درمانی و کارفرمایان آن ها، به ثبت اطلاعات این کارشناسان و ساماندهی آموزش بازی ‌درمانی بپردازد.


آیا کودک من مشکلی  دارد؟
والدین و پرستاران کودکان هنگامی که کودک با مسئله‌ای روبه روست که سبب می شود غمگین، بی قرار، سرکش یا بی‌توجه شود و نتواند از عهده ی انجام کاری برآید، نگران می شوند. ممکن است شما نگران رشد کودک، درستی الگوهای تغذیه، استراحت یا چگونگی برخورد او با خانواده و دوستان یا مشکلات او در مدرسه باشید. هر کودکی، منحصر به فرد است و خلق و خوی ویژه ی خود را دارد. اما گاهی در احساسات و رفتار خود با مشکلاتی رو به رو می شود که زندگی خود و اطرافیانش را دچار اختلال می کند.

بعضی از والدین و پرستاران، کمک و راهنمایی دیگران را دیر درخواست می کنند، چون نگران آن هستند که به خاطر رفتار نادرست کودک مورد سرزنش قرار گیرند. احساس مسئولیت نسبت به مشکلات و پریشانی‌های کودک، بخش طبیعی مراقبت از اوست. این واقعیت که شما تعهد دارید آغازگر روند یافتن مشکل و حل آن باشید، بخش مهمی از کمک به کودک تان است.

بازی درمانی چیست؟


این تکنیک براساس انعکاس رفتار کودک است. باید احساسات کودک را طوری شناسایی کرد و آن را به کودک منتقل کرد که کودک نسبت به اعمال و رفتار خود آگاه شود.

بازی درمانگر در واقع از موقعیت بازی برای ایجاد ارتباط با کودک استفاده می‌کند و تلاش می‌کند به تخلیه هیجانی او و حل و فصل مشکلات او در زندگی عادی‌اش بپردازد.
بازی درمانی یکی از روشهای مؤثر در درمان مشکلات رفتاری و روانی کودکان است. بطور کلی بازی نقش مؤثری در رشد کودک دارد و در خلال بازی می‌توان به بسیاری از ویژگیها، مسائل و رشد کودک پی برد.

بازی‌های کودکان مختلف و نوع ویژگی‌هایی که از خود ظاهر می‌سازند تفاوتهایی با یکدیگر دارند. هر چند نوع بازیها در گروه‌های سنی و بچه‌های گروه سنی مشترکاتی دارد، اما نوع شرکت کودک در بازی اهمیت ویژه دارد. بازی درمانگر در واقع از موقعیت بازی برای ایجاد ارتباط با کودک استفاده می‌کند و تلاش می‌کند به تخلیه هیجانی او و حل و فصل مشکلات او در زندگی عادی‌اش بپردازد. ویرجبینا و اسلاین از بازی درمانگران مطرح در این زمینه هستند.

بازی درمانی به کودکان کمک می کند تا احساسات منفی و رویدادهای ناراحت کننده‌ای را که نتوانسته‌اند با آن ها کنار بیایند، درک کنند. به جای استفاده از روش های درمانی رایج بزرگسالان مانند گفت و گو و توضیح درباره ی چیزی که سبب ناراحتی آن ها شده است، از بازی برای برقراری ارتباط به شیوه ی خود بهره می گیرند، بدون آنکه احساس کنند دارند بازجویی یا تهدید می شوند.

کاربرد:
جهت درمان کودکان ناسازگار و کسانی که نسبت به حل مسائل مربوط به سازگاری مشکل دارند استفاده می‌شود.


محیط بازی‌درمانی:
محیط بازی باید ثابت باشد و در واقع شامل یک محدودة بسته که عمدتاً یک اتاق مخصوص است که از لحاظ روشنایی و دما در جای مناسبی از ساختمان قرار داشته باشد. بچه‌ها باید در محدودة اتاق بازی کنند و هیچیک از اسباب‌بازیها را نباید از اتاق خارج کنند. migna.ir
برای هر جلسه درمان یکسری اسباب‌بازی از قبل تهیه می‌شود و در نظر گرفته می‌شود که عمدتاً شامل نوزاد عروسکی، بطری شیر نوزاد، مداد رنگی، سربازان عروسکی، تفنگ عروسکی، تعدادی عروسکه
ای کاغذی که بیانگر اعضای خانواده باشد،‌ خانه عروسکی، خمیرهای بازی و توپ است که در اختیار بچه‌ها قرار داده می‌شود و می‌گوییم: ((هر بازی که دوست داری انجام بده))


انواع بازی:
کودکان روحیات متفاوتی دارند و با توجِّه به ویژگی های خود ؛ باری های مختلفی را تجربه می کنند .
عواملی که در انتخاب نوع بازی کودکان دخالت دارد عبارتند از : تفاوت های فردی ؛ میزان سلامتی سلامتی ؛ سطح رشد جسمی و حرکتی ؛ بهره ی هوشی ؛ جنسیت ؛ خلاقیت ؛ فرهنگ خانواده و موقعیت جغرافیایی ؛ برهمین اساس بازی به انواع گوناگون تقسیم می شود.
1 - بازی های جسمی :
از قدیمی ترین نوع بازیها ست ؛ به ابزار مخصوص نیازمند است ؛ هم به صورت انفرادی و هم به صورت گروهی انجام می شود ؛ برای مصرف انرژی اضافی بدن ونجات یافتن از خستگی و کسالت بسیار مفید است و رفتارهای نا آرام و پرخاشگری توأم با عصبانیت کودک را کاهش می دهد .
 
2 - بازی های تقلیدی :
کودک به تقلید نقش هایی می پردازد که آن ها را باور کرده است . معمولاً بهترین شخصیت ها برای شروع ایفای نقش ؛ والدین ؛ برادران ؛ خواهران و دوستان هستند . کودک از ایفای نقش لذت برده و تجربه کسب می کند . در دوره ی دبستان بیشترنقش معلمان را تقلید می کند ؛ در حالی که در دوره ی نوجوانی از تقلید رفتار بزرگسالان دوری می کند و به تقلیذ رفتار همسالان می پردازد که این خود آغازی است برای هماهنگی و همسو شدن با گروه های اجتماعی و ایفای نقش های واقعی زندگی .
 
3 - بازی های نمایشی :
کودک در تقلید از بززرگترها از لباس و وسایل مخصوص آن ها نیز استفاده می کند ؛ مانند پسر کوچکی که کت پدر را به تن کرده ؛ عینک اورا به چشم می زند و یا دختربچه ای که کفش پاشنه دار مادر را پوشیده و به زحمت راه می رود .
4 - بازیهای نمادی :
زمانی که کودک دستیابی به ابزار ووسایل مورد نیازخود را غیر ممکن می بیند ؛ نیازها و آرزوهای خود را با استفاده ازوسایل مورد نیاز خود را غیر ممکن می بیند ؛ نیازها و آرزوهای خود را با استفاده از وسایل نمادین و از طریق بازی بیان می کند . برای مثال بر تکه ای چوب سوار شده ؛ این طرف و آن طرف می رود ؛ مانند این که سوار بر اسبی شده و آن را هدایت می کند .
این نوع بازی ها یکی از بهترین شیوه های بازی درمانی محسوب می شوند .
 
5 - بازی های آموزشی :
مهمترین وسیله آموزش کودک ؛ استفاده از وسایل بازی مناسب است ؛ مانند مکعب های چوبی که کودک با جورکردن و دسته بندی کردن آن ها می تواند با مسائل اساسی اما ساده و آسان ریاضی آشنا شود . از خانه ی کوچک اسباب بازی برای آشنا کردن کودک با واقعیت های موجود زندگی می توان استفاده کرد . بازی های آموزشی موجب تقویت حواس و رشد قوای ذهنی و اجتماعی کودک می شوند ؛ به شرط آن که سعی کنیم کنترل اصلی بازی در اختیار کودک باشد و جهت و مسیر آن را او تعیین کند .
 
6- بازی های خلاقیتی :
کودک از طریق به وجود آوردن چیزی ؛ عقاید و احساساتش را اظهار می کند ؛ مانند نقاشی ؛ موسیقی ؛ خمیر بازی ؛ شن بازی و یا استفاده از لغات که او را قادر می سازد تا در آینده داستان ؛ شعر و نمایشنامه بنویسد .

 

بازی درمانی چگونه می تواند به کودک من کمک کند؟
بازی برای رشد اجتماعی، احساسی، شناختی، فیزیکی، زبانی و پرورش خلاقیت همه ی کودکان حیاتی است. بازی سبب تحکیم آموخته‌ها در تمامی کودکان و نوجوانان حتی برای آن هایی که در برقراری ارتباط گفتاری مشکل دارند، می شود. بازی درمانی به روش‌های مختلف به کودکان کمک می کند. کودکان از راه بازی، پشتیبانی عاطفی دریافت می کنند و مطالب زیادی درباره ی احساسات و اندیشه‌های خود می آموزند.

گاهی تجربه های سخت و آسیب‌زای گذشته را در بازی‌های خود دوباره به نمایش می گذارند تا درک درست تری از آن ها به دست آورند و بتوانند تسلط بیشتری بر آینده داشته باشند. همچنین می توانند بیاموزند که چگونه روابط و کشمکش‌های شان را با  شیوه های ‌بهتری مدیریت کنند. بازی درمانی می تواند نتایجی کلی، مانند کاهش اضطراب و افزایش اعتماد به نفس یا نتایج خاص، همچون تغییر رفتار و بهبود روابط با اعضای خانواده و دوستان داشته باشد.

در جلسات بازی درمانی کودک من چه اتفاقی روی می دهد؟
کارشناس بازی درمانی کودک شما، مجموعه ی بزرگی از اسباب‌بازی‌ها را در اختیار او می گذارد تا اسباب بازی مورد نظرش را از آن میان انتخاب کند. این مجموعه می تواند شامل ابزار نقاشی و کاردستی یا  بازی های نمایشی خلاق، شن و آب، گل، پیکره های کوچک انسانی یا جانوری، ابزارهای موسیقی، عروسک و کتاب باشد. کارشناس بازی درمانی به کودک شما کمک می کند با استفاده از این مجموعه و بدون ارائه ی توضیحات مستقیم گفتاری، به بیان احساسات خود بپردازد.

کارشناس بازی درمانی چه می کند؟
کارشناسان بازی درمانی، در زمینه‌های متفاوت رشد و وابستگی کودک آموزش های جامعی دیده اند. آن ها یاد گرفته اند که چگونه از بازی به عنوان وسیله ای برای درک کودک و برقراری ارتباط با او در زمینه ی احساسات، افکار و رفتارش استفاده کنند. آن ها نخست با دقت به نگرانی‌های شما در مورد کودک تان و خانواده گوش می سپارند. سپس با مراجعه به تجربه های خود، تنش‌های موجود در خانواده را درمی یابند و آن گاه به کودک کمک می کنند تا  به درک درستی از آن ها دست یابد. ممکن است کارشناسان نیاز داشته باشند اطلاعات بیشتری از مدرسه یا دیگر شخصیت‌های بزرگسال پیرامون کودک به دست آورند.

توانایی‌ها و نقاط ضعف کودک تان از سوی این کار شناسان ارزیابی می‌شود. کارشناس بازی‌درمانی به شما خواهد گفت که به کودک تان در باره ی بازی درمانی چه بگویید و چگونه به پرسش های او پاسخ دهید. آن ها ممکن است به شکل انفرادی یا با همکاری مجموعه‌ای از کارشناسان به درمان بپردازند و امکان دارد به شما پیشنهاد کنند برای بخش هایی از روند درمان به کارشناسان دیگری مراجعه کنید. این بخش حتی ممکن است کارشناسی برای پشتیبانی از والدین را نیز شامل شود. گاهی‌، کارشناسان بازی درمانی در اتاق بازی کودک و در حضور او با والدین به گفت و گو می پردازند. بعضی ازکارشناسان بازی درمانی که آموزش‌های ویژه‌ای دریافت کرده‌اند، ممکن است به آموزش والدین بپردازند تا با به کارگیری روش های کودک محور، رابطه ای بهتر با کودک خود برقرار کنند.

بازی درمانی چه مدت  به طول می انجامد؟
دوره ی درمانی بعضی از کودکان کوتاه است (به عنوان مثال ۱۲ جلسه). اما در صورتی که مشکلات کودک پیچیده باشد یا مدتی طولانی دچار تنش باشد، به جلسات درمانی بیشتری نیاز خواهد بود. در چنین وضعیتی، بعضی کارشناسان به مدت دو سال یا بیشتر به درمان کودک می‌پردازند. بیشتر جلسات، هفته ای یکبار برگزار می شود و برگزاری منظم آن ها در یک روز ویژه و ساعت و مکان مشخص، در جلب اعتماد کودک بسیار مهم است. جلسات برنامه‌ریزی نشده و نا منظم می تواند پیشرفت درمان کودک را مختل کند.migna.ir

چرا رابطه ی درمانگر با کودک  از اهمیت بسیار برخورداراست؟
چگونگی رابطه ی میان کودک و کارشناس بازی درمانی بسیار مهم است. کودک باید احساس راحتی و امنیت کند و اطمینان یابد که اورا درک می کنند. این اطمینان دوطرفه سبب می شود هم کودک ساده‌تر بتواند افکار و احساسات خود را بروز دهد وهم درمان کارآمدتر  باشد. ضروری است کودک شما بداندکه شما نیز با کل فرآیند درمان  موافق هستید.

آیا جلسات محرمانه خواهند ماند؟

بیشتر اطلاعاتی که در باره ی کودک و خانواده ارائه می شوند، محرمانه باقی می مانند. کارشناس بازی ‌درمانی ممکن است با اجازه  شما، این اطلاعات را به همکاران و افراد کارشناس دیگر ارائه کند و از آن ها مشاوره بگیرد. اگر او نگران آن باشد که کودک مورد آزار قرار گرفته است یا به دیگران یا خودش آسیب می رساند،  باید اطلاعات خود را باکارشناسان دیگر در میان بگذارد. آن ها در این زمینه نخست با والدین مشورت خواهند کرد. کارشناس بازی ‌درمانی به طور منظم به برگزاری جلسه با والدین می‌پردازد تا نتایج این نشست ها و جلسات بازی‌درمانی را ارائه کند و به بررسی تغییرات و بهبودهایی که آن ها در خانه مشاهده کرده‌اند، بپردازد. هر چند آن ها جزئیات بازی کودک تان را برای شما فاش نخواهند کرد. این کار برای جلب اعتماد کودک و ایجاد احساس امنیت در رابطه ی او با کارشناس بازی‌درمانی اهمیت زیادی دارد.

والدین چگونه می توانند کمک کنند؟

نقش شما در پشتیبانی از کودک تان در روند بازی ‌درمانی بسیار مهم است.
ثابت ‌قدم باشید و کودک تان را تشویق کنید در جلسات به طور منظم حضور یابد.
از کودک تان نپرسید در جلسات چه می گذرد. با این کار کودک را تحت فشار قرار می دهید تا مسائلی را توضیح دهد که خودش نیز در فهم آن ها مشکل  دارد.
از کودک خود نخواهید که مودب باشد و رفتار او را زیر ذره بین نگذارید.
درمان برای «خوب بودن» یا «بد بودن» نیست .کودک  شما باید در بیان احساسات "بد" خود بدون سانسور و آزاد باشد.
پافشاری نکنید که کودک مسئله ی خاصی را بیان کند. زمان بازی‌درمانی، زمان ویژه ی کودک و کارشناس بازی‌درمانی است و آن ها باید در بیان احساسات به شیوه ی خود آزاد باشند. دغدغه‌ها و نگرانی‌های خود را در جلسه ی جداگانه‌ برای کارشناس بازی‌درمانی مطرح کنید.
بازی ممکن است لباس‌های کودک را کثیف کند. بهتر است هنگام بازی لباس‌های کهنه ی کودک را  به او بپوشانید تا اضطرابش به حداقل برسد. migna.ir
در هر جلسه ی درمان ممکن است رفتارهایی رخ دهد که اوضاع را بدتر از پیش کند. اگر در مورد خاصی نگرانی دارید، آن را با کارشناس بازی‌درمانی در میان بگذارید. می توانید هر سوالی که ذهن تان را مشغول می کند، در دوره ی اجرای بازی‌درمانی از کارشناس بپرسید.


موقعیت مناسب برای بازی درمانی
بازی درمانی معمولا در کلینیکهای مشاوره و درمانی که مجهز به اتاق بازی کودک هستند، انجام می‌گیرد. در این اتاقها فضای مناسب و اسباب بازیهای مناسب برای بازی قرار داده می‌شود. اما در هر حال بازی درمانی را در هر مکانی که مجهز به یکسری وسایل مورد نیاز برای بازی باشد که رفتار عمل کودک را محدود ننماید، می‌توان انجام داد. این روش گاه در مهد کودکها و مدارس نیز ممکن است انجام می شود.

کدام اختلالات با روش بازی درمانی می‌توانند درمان شوند؟


انواع اختلالاتی را که ریشه در احساسات و هیجانات کودک ، سازگاری او با محیط و ... دارند، می‌توان با این روش درمان کرد. افسردگی کودکان ، ترسهای کودکان ، مشکلات رفتاری که ریشه اضطرابی دارند شب ادراری ، ناخن جویدن ، دروغ گفتن ، پرخاشگری و ... را می‌توان با استفاده از این روش حل کرد.


 

توصیه هایی برای والدین :
1- به بازی کودکان اهمیت دهیم ؛ زیررا زندگی آن ها دربازی ؛ شکل واقعی به خود می گیرد .
2- تلاش کنیم تا بازی های کودکان متناسب با فرهنگ و ارزش های خانواده باشذ .
3- بادقت در تفکرات خلاق و پویایی کودکان در حال بازی می توانیم با چگگونگی شخصیت آن ها بیشتر آشنا شویم .
4 -  در بازی کودکان دخالت نکنیم اما راهنما و کمک کننده خوبی باشیم .
5 -  با همبازی شدن با کودکان راه دوستی ها را باز کنیم و راه پنهان کاری های دوره ی
نوجوانی را ببندیم .
6- کاری کنیم که بازی به صورت تجربه ای لذت بخش در ذهن کودک باقی بماند.
7 -  برای متوقف کردن بازی از امرو نهی استفاده نکنیم .
8 -  با توجّه به روحیه ی کنجکاو کودک ؛ به گونه ای او راهنمایی کنیم که به تفکر مثبت و اندیشه خلاق و سازنده دست یابد .              
9 - مراقب باشیم که محیط بازی موجب آسیب جسمی ؛ فکری و یا روانی نباشد .
10 - در انتخاب نوع بازی ؛ جنس و توانایی های فرزندانمان توجّه کنیم .
11-  نوع و مدّت زمان بازی فرزندانمان را طوری کنترل کنیم که از فشارهای هیجانی و روحی بیش از حد دور باشد ( به ویژه بازی های رایانه ای ) .          
12 - برای انتخاب الگوهای صحیح ؛  زمینه ی مناسبی را برای بازی های تقلیدی کودکانمان
فراهم نماییم .
13 - از محدود کردن کودک در هنگام بازی بپرهیزیم .
14 - وسایل بازی را متناسب سن و رشد جسمی و ذهنی کودک تهیه کنیم .
15 - آداب اجتماعی و چگونگی رفتار با دیگران را ضمن همبازی شدن با کودکان می توانیم
به صورت غیر مستقیم به آن ها بیاموزیم .
16 - به مطالب و نحوه ی بیان کودکان در بازی به خوبی توجّه کنیم زیرا احساسات و
مشکلات زندگی واقعی آن ها دربازی منعکس می شود .
17 - برای انتخاب همبازی های خوب ؛ فرزندانمان را غیر مستقیم راهنمایی کنیم ؛ زیرا
رفتارهای یک همبازی خوب تأثیر بسیار مثبتی در آینده ی او خواهد داشت .
18 - اگر در حضور فرزند مان با وسایل موجود درخانه برای او اسباب بازی ( ماشین ؛ عروسک و ... ) بسازیم ؛ ارتباط عاطفی میان ما و کودکمان تقویت خواهد شد .
19 - براب تقویت حس همکاری ومسؤولیت پذیری فرزندانمان با او توافق کنیم که پس ار
باری ؛ اسباب بازی های خود را جمع کرده و سرجایش بگذارد و گرنه دفعه بعد اجازه استفاده از آن ها را نخواهد داشت .
20 - از فرزندانمان بخواهیم که اجازه دهد تا همبازی هایش از اسباب بازی های او استفاده کنند ؛ زیرا این کار موجب تقویت حس نوع دوستی و تسهیل در ارتباط با دیگران میشود.
21 - اسباب بازی گران قیمت ممکن است وسیله بازی مفیدی نباشد . هنگام خرید توجّه داشته باشیم که اسباب بازی باید بتواند قدرت خلاقیت و سازندگی فرزندانمان را رشد دهد .
وسایل بازی جور کردنی ؛ پازل ها ؛ خمیر بازی ؛ گل رُس و... اسباب بازی های مناسبی به شمار می روند .
22 - اگر کودکان در هنگام بازی  باهم  اختلاف  پیدا کردند اجازه بدهیم خودشان مشکل را حل کنند . در صورتی که اختلاف در صورتی که اختلاف تشدید شود فقط آن ها را از
هم جدا کنبم و هرگز از یکی از طرفین ؛ جانبداری نکنیم .
23 - در محیط بازی گروهی مثل زمین بازی  کودکان در پارک ها ؛ اجازه دهیم بچه ها با
هم دوست شوند و بازی کنند ؛ از وارد شدن به محیط بازی کودکان بپرهیزیم .migna.ir
24 - از همبازی شدن کودکان با افراد بزرگتر از خود به ویژه (( نوجوانان و جوانان )) اکیداً جلوگیری کنیم .
25 - کودکان همواره نیازمند بازی هستند ؛ پس اسباب بازی های مناسب هر مکان را همراه خود داشته باشیم .
26- کودکان باید به مجموعه ای ازبازی های جسمی ؛ اجتماعی ؛ عاطفی و ذهنی بپردازند .
هنگامی که فقط یکی از بازی ها را انجام می دهند (مثلاً بازی های رایانه ای) ؛ از رشد اجتماعی ؛ جسمی وعاطفی محروم شده و احتمال بروز عصبانیت و پرخاشگری در آن ها
افزایش می یابد .


اصول بازی درمانی

اسکلاین در سال 1982 اصول پایه‌ای را برای اجرای روش بازی درمانی معرفی می‌کند و معتقد است بدون رعایت این اصول رابطه و شرایط اولیه برای بازی درمانی ایجاد نخواهد شد.
• درمانگر باید به توسعه یک رابطه گرم و دوستانه با کودک بپردازد. این رابطه اهمیت شایان توجهی بر مؤثر بودن این روش خواهد شد. شاید درمانگر ناچار شود برای ایجاد چنین رابطه‌ای ویژگی‌هایی را در موقعیت بازی بپذیرد.

• درمانگر پذیرش بدون قید و شرط از کودک داشته باشد. به عبارتی کودک بدون در نظر گرفتن ویژگی‌های خوب و بدی که دارد یا کارهای خوب و بدی که دارد مورد پذیرش قرار بگیرد. عکس این حالت زمانی اتفاق می‌افتد که درمانگر والدین یا اطرافیان به کودک چنین می‌گویند. چون این کار بد را انجام دادی دیگر دوستت ندارم، گفتن چنین مطالبی به کودک یا ایجاد شرایطی که چنین پیغامی را به کودک برساند، در کودک احساس پذیرش بدون قید و شرط را خدشه‌دار می‌سازد.

• باید شرایط و موقعیتی حاکی از احساس آزادی برای کودک بوجود بیاید. بازی درمانگر این کار را با کنار گذاشتن روش‌های محدود کننده سخت گیرانه انجام می‌دهد، تا کودک احساس آزادی کند. این آزادی ، آزادی در عمل و رفتار و همچنین آزادی در احساس را شامل می‌شود.

• درمانگر حضور فعال و عملکرد سریعی در جریان درمان دارد. بر حسب شرایط و موقعیت‌هایی که پیش می‌آید رفتارهایی که از کودک سر می‌زند به موقع وارد عمل می‌شود و با مداخله مثلا تفسیر احساسات و استفاده از رفتارهای جایگزین به کودک کمک می‌کند.

• درمانگر توانایی‌های کودک را مهم و با اهمیت می‌شمارد و تلاش می‌کند و در فرصت‌های مناسب از آن‌ها برای حل مشکل استفاده کند. درمانگر برای این کار باید تلاش زیادی در جهت شناخت کودک و بویژه توانایی‌های او انجام دهد و زیرکانه از این توانایی‌ها به نفع کودک استفاده کند.

• درمانگر هیچ نوع بازی و شرایطی را برای کودک القا نمی‌کند و کودک را آزاد می‌گذارد تا به بازی بپردازد و درمانگر آن هوشیارانه بازی او را مورد بررسی قرار می‌دهد و از آن برای درمان کودک استفاده می‌کند.

• درمانگر هیچ نوع بازی و شرایطی را برای کودک القا نمی‌کند و کودک را آزاد می‌گذارد تا به بازی بپردازد و درمانگر آن هوشیارانه بازی او را مورد بررسی قرار می‌دهد و از آن برای درمان کودک استفاده می‌کند.

• درمانگر تلاش نمی‌کند که فرآیند درمان را سرعت ببخشد. بازی درمانی به صورت تدریجی ادامه و گسترش می‌یابد تا به نتیجه مورد نظر برسد.

• در کنار آزادی و اختیار عمل که کودک در جریان بازی دریافت می‌دارد محدودیتهایی تنها با هدف نزدیک سازی درمان به دنیای واقعی اعمال می‌شود و توجه کودک را به مسئولیت خود و احساسات خود جلب می‌نماید.

اصول بازی‌درمانی:
ترغیب نمی‌کنیم: برای مثال نمی‌گوییم (( اطمینان دارم که تو اینکار را انجام می‌دهی)).
حمایت نمی‌کنیم: برای مثال نمی‌گوییم ((من به تو کمک خواهم کرد تا تو این کار را انجام دهی)).
فشار وارد نمی‌کنیم: برای مثال نمی‌گوییم ((سعی کن مثل دیگران اینکار را انجام دهی)).
در اتاق بازی بچه آزاد است تا هر کاری که خواست انجام بدهد و هر بازی که انتخاب کرد بکند. اولین مکالمه از سوی بچه شروع می‌شود و درمانگر، گفتار بچه را عیناً فقط با تغییر ضمائر و افعال به خودش برمی‌گرداند.
اگر مکالماتی بین مربی و کودک در اتاق بازی انجام می‌شود نباید جلوتر از احساس کودک باشد چون این دخالت در تبیین احساس درونی کودک است مثلاً کودک می‌گوید من در اینجا از انجام هیچ کاری نمی‌ترسم و هر کاری که می‌‌خواهم انجام می‌دهم. مربی برمی‌گردد و به کودک می‌گوید تو اینجا از انجام هیچ کاری نمی‌ترسی و هر کاری که دوست داری انجام می‌دهی (ولی در بیرون، مقررات به تو اجازه چنین کاری نمی‌دهند). این جمله واپسین در واقع دخالت در تبیین احساسات کودک است و نباید در اتاق بازی‌درمانی گفته شود.
در مواقعی هم درمانگر نباید سکوت کند؛ برای مثال زمانی که کودک در شخصیت خود شک ایجاد کرد و سؤالی برایش ایجاد شد برای مثال پسری در حالیکه با اسباب‌بازیهای دخترانه بازی می‌کند می‌گوید: من دوست داشتم که دختر باشم. در چنین لحظه‌ای مربی باید شخصیت و هویت بچه را برایش قطعی کند و بگوید تو دوست داشتی دختر باشی در حالیکه یک پسری.
حالا ممکن است کودک در محیط بازی کاری انجام بدهد که عملی تخریبی و غلط باشد. اصولاً بچه‌ها در چنین شرایطی به صورت مربی یا درمانگر نگاه می‌کنند. جمله‌ای که درمانگر باید بگوید این است که تو فکر می‌کردی که من برای اینکار تو را سرزنش کنم،‌مگر نه؟ مددجو می‌فهمد که شما در اینجا این کار را انجام نمی دهید و اصولاً یک پوزخندی تحویل شما می‌دهد و به کارش در آن زمان ادامه می‌دهد و شما نباید در آن مقطع مانع او شوید.

بازی‌درمانی انفرادی:
به علت داخل نشدن عناصر انتقاد و تشویق در محیط درمان، درمان فردی به مراتب آسانتر و کاراتر از درمان گروهی است.

بازی‌درمانی گروهی:
در بازی درمانی گروهی ترجیحاً دختر و پسر را از هم جدا می‌کنند. در ضمن اصل بازتاب احساسات و نقطه‌نظرهای کودک با دقت بیشتری باید حفظ شود تا کودک احساس نکند با سایر بچه‌های گروه مقایسه می‌شود؛ چه لفظ تحسین و چه لفظ انتقاد چنین احساسی را ایجاد می‌کند. برای مثال اگر کودکی کار مثبتی انجام داد نباید از کلمات ((آن می‌داند چه کاری انجام بدهد)) استفاده کرد و اگر کودکی بی‌هدف به گذراندن وقت خود مشغول بود نباید گفت ((تو مثل اینکه نمی‌دانی چه کار بکنی؟)). درمانگر باید احتیاط کافی بکار ببرد تا مبادا تمرکز واکنشهایی بر روی یک کودک به بهای بی‌توجهی به کودکان دیگر تمام شود. درمانگر باید کوشش کند تا عقب‌ترین کودک عضو گروه وارد جرگة ارتباط شود؛ حتی اگر آن فقط یک لبخند دوستانه باشد.
بازی‌درمانی گروهی از لحاظ اینکه حضور کودکان دیگر در اتاق، تنشهای درونی کودک را کاهش می‌دهد و نسبت به درمانگر واکنش طبیعی‌تر خواهد داشت و بطورکلی دامنة گسترش ارتباط بین درمانگر و کودک را افزایش می‌دهد مفید است.

چگونه کودک را وارد اتاق بازی کنیم؟
برخوردهای کودکان در اتاق بازی از دامنة ترس همراه با اشک‌ریختن و حالاتی شبیه هیستریک شروع می‌شود تا فعالیتهای گستاخانه اکتشافی در اولین جلسه که حاکی از صمیمیت است.
ارتباط با کودک را از طریق سلام و احوالپرسی شروع می‌کنیم. ما به کودک می‌گوییم ((آن عروسکی که روی میزه دوست داری؟)) در اینجا اکثر بچه‌ها با خنده جواب مثبت می‌دهند و وارد اتاق بازی می‌شوند ولی تعدادی از بچه‌ها ممکن است برخورد دیگری داشته باشند برای مثال می‌گریزند یا می‌گویند نه!
احتمال چنین امری هست. احتمال فراوان وجود دارد که کودک در پاسخ به سلام یک درمانگر پشت خود را به او بکند؛ در چنین شرایطی اصلاً نباید از زور استفاده کرد. حتی نباید جملاتی مثل این که ((ای وای چه اسباب‌بازیهای قشنگی، آنجا پر از عروسک و ماشینه. تو که آنها را دوست داری، مگر نه؟)) را گفت؛ زیرا با این سؤال آخر در واقع شما مسؤلیت تصمیم‌گیری داشتید نه کودک.
در چنین شرایطی درمانگر باید از خطاب سوم شخص استفاده کند و بگوید: ((بچه‌های زیادی اینجا می‌آیند و از اتاق ما خوششان می‌آید)). اگر کودک باز قیافه‌ای منفی گرفت و علاقه‌ای به اتاق بازی نداشت، درمانگر باید بگوید ((تو از این عصبانی هستی که تو را اینجا آورده‌اند))، ((تو دوست نداری کسی با تو اینجوری رفتار کند)) یا بگوید ((مثل اینکه تو دوست نداری با من صحبت کنی چون تو من را نمی‌شناسی؟)). بین این سؤالات پرسشی کمی هم توقف می‌کنیم تا کودک احساسات خود را نمایان کند. ((تو می‌خواهی برگردی خانه (کلاس)، بهرحال اتاق بازی آنجاست))، ((می‌خواهی قبل از اینکه به خانه برگردی (یا به کلاس برگردی) یکسری به آنجا بزنی؟)). اگر باز هم مثمر‌ثمر نشد می‌گوییم قبل از اینکه به خانه برگردی باید در دفتر منتظر باشی، حالا خودت انتخاب کن! می‌خواهی در دفتر باشی یا در اتاق بازی؟ اگر باز هم نتیجه نداد هرگز از زور استفاده نمی‌کنیم و روی به گروه‌درمانی می‌آوریم تا از تنشهای بچه کاسته شود. بعد از وارد شدن در اتاق بازی کودک را کاملاً در انتخاب بازی آزاد می‌گذاریم و هرگز کارهای انجام شده توسط کودک را تحسین نمی‌کنیم چون این عمل از سوی کودک به عنوان مراقبت تلقی می‌شود و بعدها جملاتی شبیه اینکه معلم مواظبمان هست را بیان می‌کنند.


کدام اختلالات با روش بازی درمانی می‌توانند درمان شوند؟


انواع اختلالاتی را که ریشه در احساسات و هیجانات کودک، سازگاری او با محیط و ... دارند، می‌توان با این روش درمان کرد. افسردگی کودکان، ترس‌های کودکان، مشکلات رفتاری که ریشه اضطرابی دارند شب ادراری، ناخن جویدن، دروغ گفتن، پرخاشگری و ... را می‌توان با استفاده از این روش حل کرد.

گزارش یک نمونة عملی:
جیمز کودکی است پنج ساله که توسط درمانگرش اینگونه توصیف می‌شود:
او کودکی است سرگردان، جیغ‌جیغو، فردی که به اصطلاح قدرت تشخیص و شناسایی‌اش صفر است و گفتار هم ندارد.
در درجه اول این کودک در ورود به اتاق بازی واکنشهای منفی نشان می‌دهد و به هر طریق ارتباطی ممکن وارد اتاق بازی می‌شود.
در مرحله اول این کودک اسباب‌بازیها را برداشته و به کف اتاق پرت می‌کند و یک نیم نگاهی به درمانگر می‌کند. خانوادة عروسکی را بهم می‌ریزد،‌ماشینها را با سر و صدای تمام به هم می‌کوبد، فریاد می‌زند و خلاصه هر آنچه به دست می‌گیرد به وسط اتاق پرت می‌کند.
در جلسه دوم دوباره اسباب‌بازیها را برمی‌دارد و به وسط اتاق پرتاب می‌کند، ماشینها را روی زمین هل می‌دهد و واگنها را جابجا می‌کند، گهگاهی صدای خنده و گاهی هم صدای ناله از خودش تولید می‌کند در چنین شرایطی به محض خنده کودک درمانگر می‌گوید ((جیمی اینکار را دوست داره)) یا ((جیمی فکر می‌کنه این کار جالبه)) و در هنگام ناله کودک درمانگر می‌گوید ((جیمی این کار را دوست نداره، جیمی ناراحت شده)).
در جلسه سوم جیمی فعالیتهایش را معطوف این کار می‌کند. این بار درمانگر به محضی که کودک اسباب‌بازی از زمین برمی‌دارد، اسم آنرا می‌گوید. در مراحل بعدی کودک از این کار خوشش می‌آید به دفعات این کار را انجام می‌دهد و منتظر می‌ماند که درمانگر نام آن وسیله را بگوید. درمانگر در ضمن باید حالات کودک را بیان کند. برای مثال جیمی داره واگن را هل می‌ده. جیمی داره تیراندازی می‌کنه.
در جلسات بعدی، درمانگر به همان ترتیب عمل می‌کند؛ منتها این بار جیمی منتظر شنیدن نام وسیله‌ها می‌ماند و در صورت توانایی خودش هم با درمانگر تکرار می‌کند. بعد از گذشتن چند جلسه جیمی دارای گفتار دو کلمه‌ای است. او وقتی وارد اتاق بازی می‌شود سلام می‌کند و به آرامی به سمت اسباب‌بازیها می‌رود و شروع به بازی می‌کند و هر وقت اسباب‌بازی از زمین بر‌می‌دارد به صورت مربی نگاه می‌کند و نام آنرا می‌گوید رفتار پرخاشی او بسیار کم شده است و می‌توان گفت در بسیاری از موارد قطع شده است و هر روز به ذخیرة واژگانی او افزوده می‌شود و در واقع کار درمانی ما مناسب پایه‌ریزی و انجام شده است.

نویسنده بخشی از مقاله : خانم سیدزاده کارشناس گفتاردرمانی


:: بازدید از این مطلب : 1249
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : پنج شنبه 18 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امین جمالی

زوج درمانی راهی است برای حل کردن مشکلات و کشمکش‌های زوج‌هایی که خود به تنهایی قادر به حل مشکلاتشان نیستند. فرایند زوج درمانی شامل زن و شوهر، و یک فرد آموزش دیده و متخصص در این زمینه است که در خصوص احساسات و افکارشان بحث می‌کنند.


 

 

 

یکی از مراجعات شایع به متخصصان بهداشت روانی مشکلات مربوط به ازدواج و روابط عاطفی است . زوج درمانی راهی است برای حل کردن مشکلات و کشمکش‌های زوج‌هایی که خود به تنهایی قادر به حل مشکلاتشان نیستند. فرایند زوج درمانی شامل زن و شوهر، و یک فرد آموزش دیده و متخصص در این زمینه است که در خصوص احساسات و افکارشان بحث می‌کنند.

هدف در زوج درمانی کمک به زنان و مردان است تا همدیگر را بهتر درک کنند و اگر تصمیم دارند و یا می‌خواهند که تغییر کنند، به آنها کمک شود تا به خواسته و هدفشان برسند. در مقاله زیر ابعاد و شیوه‌های مختلف زوج درمانی به صورت پرسش و پاسخ مورد بررسی قرار گرفته است.

زوج درمانی فقط زن و شوهر را در بر می‌گیرد. بچه‌ها به درجات مختلف در معرض مشکلات زناشویی قرار می‌گیرند. آنها ممکن است سراسیمه و نگران شوند و مشکلاتی از خود بروز دهند که خود این کمک می‌کند به بهتر شدن روابط زناشویی یا این که بتوانند بیشتر به بچه‌ها توجه کرده و به آنها کمک کنند.

البته درمانی که در آن والدین و بچه‌ها هر دو شرکت داشته باشند، خانواده درمانی نامیده می‌شود که بر روی روابط بین اعضای خانواده تأکید دارد تا این که فقط بر روی زوج‌ها کار کند. البته ممکن است در بعضی موارد بحث‌ها به سوی مسائل زناشویی کشیده شود که در اینجا والدین باید مراقب باشند تا بچه‌ها مورد بی توجهی قرار نگیرند.

اغلب خانواده‌درمانگران (family therapists)  ( درمانی که در آن والدین و بچه‌ها هر دو شرکت داشته باشند  ) عمدتا با زوج‌ها کار می‌کنند و اصطلاح “زوج درمانی” (couple therapy) به تدریج جایگزین اصطلاح قدیمی‌تر”ازدواج درمانی” (marital therapy) می‌شود.

زوج درمانی ممکن است بوسیله روانپزشکان، روانشناسان، مددکاران اجتماعی بالینی، پرستاران روانپزشکی، مشاوران روحانی، و خانواده‌درمانگرانی که دوره‌های مخصوص این کار را دیده‌اند و تحت نظارت برای انجام آن تعلیم یافته‌‌اند، انجام شود.

فرض درمانگری که در این حوزه کار می‌کند این است که ناراحتی و ناشادمانی که یک زوج با آن روبه‌رو هستند، چیزی بیش از مشکلات و علائم شخصی آنهاست. زوجی که به درمانگر مراجعه کرده‌اند ممکن است در مورد فاصله‌گیری عاطفی، نزاع بر سر قدرت، اشکال در ارتباط برقرار کردن، حسادت،‌ خیانت و عدم ارضای جنسی و خشونت شکایت داشته باشند.

درمانگر به زوج کمک می‌کند که زندگی‌ مشترک‌شان را مورد بررسی قرار دهند و تصمیم بگیرند که چه تغییراتی لازم است. آنها سعی می‌کنند سوء‌تفاهم‌های دوجانبه، انتظارات غیرمعقول، و تصورات بیان‌نشده‌ای که باعث تداوم تعارض میان آن دو می‌شود را برطرف‌ کنند.

 



سیستم‌ها و الگوهای خانوادگی


نظریه “سیستم‌های خانواده” زمانی نظریه غالب در این حوزه بود و هنوز هم به عنوان یک راهنمای کلی برای زوج‌درمانگرها تاثیرگذار است. این نظریه بر الگوهای ارتباط، کنش و واکنش که محیط خانواده را ایجاد و تقویت می‌کنند، تاکید دارند.

در یک زوج ناشاد، این سیستم در برابر تغییرات مقاومت می‌کند، زیرا به یک تعادل ناسازگارانه رسیده است، درست به همان صورتی که علائم شخصی ممکن است در برابر تغییرات مقاومت کنند، زیرا باعث می‌شوند تعادل عاطفی فرد حفظ شود. زوج ممکن است به طور ناآگاهانه قواعدی برای خودشان گذاشته باشند که درست عمل نمی‌کند. درمانگر به زوج کمک می‌کند که از وجود این قواعد و الگوها آشنا شوند تا بتوانند آنها را تغییر دهند.

هنگامی که دو نفر به خوبی چه به صورت کلامی و چه غیرکلامی، ارتباط برقرار نمی‌کنند، هر یک از آنها ممکن است فکر کند که طرف مقابلش اصول معینی را پذیرفته است، در حالی که این طور نیست. برای مثال شوهر فکر می‌کند زنش پذیرفته است که او تا هر زمانی که فکر می‌کند ضروری است، می‌تواند سر کار بماند، اما زن فکر می‌کند که شوهرش بدون اظهار این مسئله، پذیرفته است که در هنگام شام در خانه باشد. این وعده‌های اظهارنشده سوء‌تفاهم‌انگیز که ناشی از مشکل ارتباطی طرفین است، ممکن است امور جنسی، وضعیت مالی خانواده یا تعداد فرزندان را در برگیرد.

درمانگرانی که بر اساس نظریه سیستم‌های خانواده عمل می‌کنند، اغلب از مفهومی به نام “پیوند دوسویه” استفاده می‌کنند، موقعیتی که هنگامی ایجاد می‌شود که طرفین یک زوج پیام‌های متناقض به هم می‌فرستند – پیامی که آن را بیان می‌کند و پیام متناقضی که از طریق ارتباط خاموش عاطفی اظهار می‌کنند.  زوج اگر بخواهند تا رابطه خود را حفظ کنند،‌ نباید این تناقض را بپذیرند یا به مقاصد پنهانی آن پاسخ دهند. درمان بر اساس نظریه سیستم‌های خانواده برای آشکار کردن و حل کردن مشکلاتی از این نوع طراحی شده‌ است.

زوج‌درمانی رفتاری

رفتاردرمانی زوج‌ها سه نوع کمک را برای آنها فراهم می‌کند: تبادل رفتاری، تعلیم دادن ارتباط، و  آموزش مشکل‌‌گشایی.

در تبادل رفتاری، به هر یک از زوجین کمک می‌‌شود تا یک تغییر مطلوب در رفتار طرف مقابل را تعیین کند و طرفین موافقت می‌کنند با یکدیگر همکاری دوجانبه داشته باشند. درمانگر آنها را تشویق می‌کند تا آخر به این تعهد خود وفادار بمانند و نسبت به هم احترام نشان دهند. تعلیم ارتباط به زوج نشان می‌دهد تا چگونه به حساسیت به یکدیگر گوش دهند و نیازهای‌شان را بدون اتهام زدن به یکدیگر بیان کنند. در آموزش مشکل‌گشایی، زوج یاد می‌گیرند چگونه موضوعاتی را که تعارض ایجاد می‌کنند، شناسایی کنند، راه‌حل‌های اختصاصی را پیدا کنند، به مذاکره بپردازند و مصالحه کنند.

بسیاری از رفتاردرمانگرها همچنین تلاش دارند طریقه واکنش نشان دادن زوجین به رفتار نامطلوب را پاسخ دهند. آنها ممکن است از شیوه بازسازی شناختی استفاده کنند – که در آن شیوه تفسیر هر یک از طرفین از رفتارهای طرف مقابل تغییر داده می‌شود. زوجین می‌آموزند که از کلماتی مانند “همیشه” و “هرگز” استفاده نکنند، پیش از متهم کردن دیگری شواهد را بررسی کنند، وعواقب زندگی بر اساس فرضیاتی پوشیده که به درستی آنها اطمینانی نیست، را مورد ملاحظه مجدد قرار دهند

زوج‌درمانی با تمرکز عاطفی


نوع دیگری از درمان که از روان‌درمانی مراجع- محور کارل راجرز و نیز از نظریه سیستم‌های خانواده الهام می‌گیرد، و بیش از رفتار بر عواطف متمرکز می‌شود. درمانگر به زوج کمک می‌کند که تا به عنوان پیش‌شرط درمان، عواطفی را که تعارض آنها را برمی‌انگیزد،‌شناسایی کنند تا بتوانند الگوهای رفتاری دردسرآفرین را متوقف کنند. آنها آسیب‌پذیری‌های‌شان بیان می‌کنند و احساسات پذیرفته‌نشده‌شان را بروز می‌دهند، ‌بعد موقعیت آنها در پرتو این احساسات مورد بررسی مجدد قرار می‌گیرد تا راه‌حل‌های جدیدی به دست آید.

اغلب حل مشکل زوج به قطع کردن یا رهایی از الگوهای یا چرخه‌های پاسخ انعطاف‌ناپذیر منوط می‌شود. برای مثال یک طرف خشمگین، منتقد و شکایتگر با یک الگوی مداوما تکرار شونده، با طرف مقابلی که حالت تدافعی و انزواجو دارد، مواجه می‌‌شود. درمانگر به طرف عصبانی کمک می‌کند تا ناتوانی‌اش در مورد ارتباط برقرار کردن به صورت غیرتهاجمی- به گوش دادن به نگرانی‌های طرف مقابل و پاسخ دادن به آنها با حمایت- را درک کند.

زوج‌درمان روان‌پویشی

درمانگرهای روان‌پویشی معتقدند شیوه‌ای که زوج‌های بزرگسال با یکدیگر رفتار می‌کند، به شدن تحت تاثیر الگوهایی است که در دوران کودکی آنها تثبیت شده است – درس‌هایی که اغلب به صورت ناخودآگاه در خانواده‌ای که در آن بزرگ شده‌اند به آنها آموخته شده است. درمانگر بر امیال ناخودآگاه و واکنش های دفاعی که آنها نیز عمدتا ناخودآگاه هستند، تاکید دارد. واکنش‌های دفاعی مانع ابراز کامل این امیال می‌شوند یا آنها را به سوی دیگر منحرف می‌کنند.

زوج‌درمانگران روان‌پویشی توجه خاصی بر “همانندسازی فرافکنانه”- یک واکنش دفاعی که شامل نسبت دادن امیال و تکانه‌های خود شما به طرف مقابل‌تان و رفتار کردن به نحوی به پاسخ‌هایی را برانگیزد که شما متقاعد کند این نسبت‌دادن درست است.

شوهری که نمی‌تواندت وابستگی و ضعف خود را تحمل کند و با انعطاف‌نا‌‌پذیری و سلطه‌جویی به عنوان بیانی از قدرت سعی می‌کند به جبران مفرط این خصوصیت خود بپردازد. این رفتار شوهر ممکن است به رفتار وابسته و انفعالی در همسرش بینجامد- که او می‌تواند هم همذات‌پنداری کند و در عین حال از آن احساس تلخکامی کند.

به عقیده روان‌درمان‌گران روان‌پویشی، چنین الگوهای مکملی اغلب از روابط دوران کودکی با والدین سرچشمه می‌گیرد.

● نقض درمانگرها در زوج درمانی :

درمانگرها نفر سومی‌هستند که به مشکلات زوج‌ها گوش می‌دهند تا این که آنها افکار و احساسات خود را بیان کنند و همچنین به آنها کمک شود تا زمینه مشکلات و مسائل خود را روشن و معین کنند.

نقش درمانگرها در زوج درمانی :

۱) مشکلات و این که زن و شوهر آنها را چگونه می‌بینند؟
۲) تاریخچه ای از ارتباطات خود
۳) و تاریخچه زندگی فردی هر کدام از طرفین (زوج‌ها) این کار، درمانگر را قادر می‌کند تا تفاهم بیشتری را برقرار سازد و ارزیابی‌های خود از موقعیت را به بحث بگذارد و بالاخره، راهکارها و نوع درمان را مشخص کرده و پیشنهاد دهد.

درمانگر ممکن است مانند یک آرام بخش عمل کند به گونه ای که کوشش کند تا کج فهمی‌ها و سوءتفاهم‌ها در روابط بین زن و شوهر مشخص شود که نتیجه این امر، نگاه جدیدی است که آنها به رفتار و احساسات خود پیدا می‌کنند تا بتوانند مشکلات خود را راحت تر حل کنند.

نگرانی‌های رایج در مورد زوج درمانی من فکر می‌کنم مشکلات شخصی ام موجب تنش در زندگیمان می‌شود، آیا من به تنهایی باید از یک درمانگر کمک بگیرم یا هر دو با هم؟ مشکلات شخصی مانند اعتماد به نفس پایین، بیماری، استرس کاری و غیره … بر روی شریک زندگی و روابط بین آنها تأثیر می‌گذارد. پس معمولاً بهتر است هر دو زوج در جستجوی کمک برآیند تا این که هر زوج قادر شود، مشکلات زوج دیگر را درک کند و درمانگر نیز مشکلات را از هر دو دیدگاه بشنود و بررسی کند و سپس وی می‌تواند درمان فردی یا زوج درمانی را پیشنهاد دهد. اگر من به کمک احتیاج داشته باشم، به این معنی است که من دیوانه یا روانی ام؟ جستجوی کمک برای مشکلات شخصی یا مشکلات زناشویی به معنی بیماری‌های روانی نیست. آن به معنی بالغ شدن و یا آماده شدن برای اداره کردن مسائل و مشکلات است، که اگر بدون حل باقی بماند ممکن است به استرس‌های قوی تر و یا از هم پاشیدن زندگی منجر شود.

● زوج درمانی رفتاری

رفتاردرمانی زوجها سه نوع کمک را برای آنها فراهم میکند: تبادل رفتاری، تعلیم دادن ارتباط، و آموزش مشکلگشایی. در تبادل رفتاری، به هر یک از زوجین کمک میشود تا یک تغییر مطلوب در رفتار طرف مقابل را تعیین کند و طرفین موافقت میکنند با یکدیگر همکاری دوجانبه داشته باشند. درمانگر آنها را تشویق میکند تا آخر به این تعهد خود وفادار بمانند و نسبت به هم احترام نشان دهند. تعلیم ارتباط به زوج نشان میدهد تا چگونه با حساسیت به یکدیگر گوش دهند و نیازهایشان را بدون اتهام زدن به یکدیگر بیان کنند.

در آموزش مشکل گشایی، زوج یاد میگیرند چگونه موضوعاتی را که تعارض ایجاد میکنند، شناسایی کنند، راهحلهای اختصاصی را پیدا کنند، به مذاکره بپردازند و مصالحه کنند. درمانگران رفتاری، چه در حین جلسات درمانی و چه در تمرینهای خانگی ممکن است تکالیفی را برای زوجین تجویز کنند که الگوهای ناسازگارانه را برای آنها روشن میکند.

مثلا ممکن است به زن گفته شود انتقادش از همسرش را تشدید کند تا زمانی که شوهر او را به چالش بکشد. اگر زوج در حال متارکه هستند، درمانگر ممکن است که مرد را متعهد کند که ۴ یا ۵ شب در هفته برای شام به خانه بیاید. بسیاری از رفتاردرمانگرها همچنین تلاش دارند طریقه واکنش نشان دادن زوجین به رفتار نامطلوب را اصلاح کنند. آنها ممکن است از شیوه بازسازی شناختی استفاده کنند – که در آن، تفسیر هر یک از طرفین از رفتارهای طرف مقابل تغییر داده میشود. زوجین میآموزند که از کلماتی مانند «همیشه» و «هرگز» استفاده نکنند، پیش از متهم کردن دیگری شواهد را بررسی کنند، و عواقب زندگی براساس فرضیاتی پوشیده را که به درستی آنها اطمینانی نیست، مورد ملاحظه مجدد قرار دهند (مانند این عقیده که شما هرگز نباید در برابر همسرتان خشمگین شوید)



● زوج درمانی با تمرکز عاطفی

نوع دیگری از درمان که از رواندرمانی مراجع مدار کارل راجرز و نیز از نظریه سیستمهای خانواده الهام میگیرد، و بیش از رفتار بر عواطف متمرکز میشود، درمانگر به زوج کمک میکند که تا به عنوان پیششرط درمان، عواطفی را که تعارض آنها را برمیانگیزد، شناسایی کنند تا بتوانند الگوهای رفتاری دردسرآفرین را متوقف کنند. آنها آسیبپذیریهایشان را بیان میکنند و احساسات پذیرفتهنشدهشان را بروز میدهند، بعد موقعیت آنها در پرتو این احساسات مورد بررسی مجدد قرار میگیرد تا راهحلهای جدیدی به دست آید.

اغلب حل مشکل زوج به قطع کردن یا رهایی از الگوها یا چرخههای پاسخ انعطافناپذیر منوط میشود. برای مثال یک طرف خشمگین، منتقد و شکایتگر با یک الگوی مداوما تکرار شونده، با طرف مقابلی که حالت تدافعی و انزواجو دارد، مواجه میشود. درمانگر به طرف عصبانی کمک میکند تا ناتوانیاش در مورد ارتباط برقرار کردن به صورت غیرتهاجمی- به گوش دادن به نگرانیهای طرف مقابل و پاسخ دادن به آنها با حمایت- را درک کند.

زوج درمانی متمرکز بر عواطف ممکن است زوج را تشویق کند که به مشکلاتشان در قالب نیازهای دلبستگی چارچوبی دوباره ببخشند. وعده نظریه دلبستگی این است که ایجاد پیوند عاطفی ایمن با شخص دیگر نیازی اساسی برای بقا است که پایگاهی در جهان برای فرد فراهم میآورد. از هنگام نوزادی، همه ما به دیگرانی نیاز داریم که به ما اهمیت دهند و به نیازهای ما با حساسیت پاسخ دهند. الگوهای دلبستگی معمولا در ابتدا در رابطه میان والد و کودک ظاهر می شوند و بعد در طول زندگی اغلب تکرار میشوند.

دلبستگی ایمن هم باعث راحتی می شود و هم فضایی برای کاوش مستقل را باز میگذارد. هنگامی که دلبستگی نامطمئن و ناایمن است، افراد ممکن است خشمگین – و اگر پاسخی به آنها داده نشود- افسرده و نومید شوند. آنها ممکن است دلبستگی تحریف شده پیدا کنند که شکل یک اتصال از سر اضطراب به دیگری را به خود بگیرد؛ یا ترکیبی از هر دو حالت دهد.

پیوند دوگانه در این حالت به این صورت درمیآید: «بیا پهلوی من، به تو نیاز دارم» و «تو خطرناکی، از من دور شو.» زوجهایی که به دنبال کمک درمانی میروند، دچار «آسیب دلبستگی» هستند- بحرانی که ممکن است شامل بیوفایی، فریبکاری مالی، خشونت، کلمات تند و برخورنده یا خیانت آشکار باشد. یکی از طرفین ممکن است در هنگام لحظهای بحرانی مانند از دست دادن شغل یا بیماری وخیم احساس کند از لحاظ عاطفی نادیده گرفته شده است. ممکن است تهدید به طلاق یا متارکه مطرح باشد.

در روند درمان، ابتدا طرف آسیبدیده ممکن است با خشم یا اندوه واقعه را بیان کند، در حالی که طرف مهاجم آسیبهایی را که وارد کرده است کم جلوه میدهد یا حتی تدافعی به خود میگیرد. رواندرمانگر طرف آسیبدیده را تشویق میکند که به جای خشمگین شدن، ناراحتی و ترس خود را نشان دهد، و طرف مهاجم را تشویق میکند تا مسوولیت کارهایش را بپذیرد و شرمندگی خود را نشان دهد. بعد از طرف آسیبدیده ممکن است تقاضای مراقبت و تسلایی را بکند که در هنگام حادثه به او داده نشده بود، و طرف مهاجم ممکن است بر خود غلبه کند و به تسلیدادن آسیب دلبستگی طرف مقابل کمک کند.



● زوج درمان روانپویشی

درمانگرهای روانپویشی معتقدند شیوهای که زوجهای بزرگسال با یکدیگر رفتار میکنند، به شدت تحت تاثیر الگوهایی است که در دوران کودکی آنها تثبیت شده است- درسهایی که اغلب به صورت ناخودآگاه در خانوادهای که در آن بزرگ شدهاند به آنها آموخته شده است. درمانگر بر امیال ناخودآگاه و واکنشهای دفاعی که آنها نیز عمدتا ناخودآگاه هستند، تاکید دارد.

واکنشهای دفاعی مانع ابراز کامل این امیال میشوند یا آنها را به سوی دیگر منحرف میکنند. زوجدرمانگران روانپویشی توجه خاصی بر «همانندسازی فرافکنانه»- واکنشی دفاعی که شامل نسبت دادن امیال و تکانههای خود شما به طرف مقابلتان و رفتار کردن به نحوی به پاسخهایی را برانگیزد که شما را متقاعد کند، این نسبت دادن درست است.

شوهری که نمیتواند وابستگی و ضعف خود را تحمل کند و با انعطافناپذیری و سلطهجویی به عنوان بیانی از قدرت سعی میکند به جبران مفرط این خصوصیت خود بپردازد. این رفتار شوهر ممکن است به رفتار وابسته و انفعالی در همسرش بینجامد- که او میتواند هم با آن همذاتپنداری کند و در عین حال از آن احساس تلخکامی کند. به عقیده رواندرمانگران روانپویشی، چنین الگوهای مکملی اغلب از روابط دوران کودکی با والدین سرچشمه میگیرد.

اگر همه چیز درست پیش برود، زوجین موفق میشوند که این احساسات نسبت به یکدیگر را از احساسات و تجربیات گذشتهشان نسبت به والدین خودشان جدا کنند.

● شیوههای مورد استفاده در زوج درمانی

۱) نظریه سیستم خانواده: این نظریه بر الگوهای ارتباط، کنش و واکنش در محیط خانواده به عنوان یک سیستم تاکید دارد و هدفاش آشنایی زوجین با قواعد و الگوهایی است که ناآگاهانه در این سیستم عمل میکنند.
۲) زوج درمانی رفتاری: در این نوع رواندرمانی، از شیوههای رفتار درمانی مانند تبادل رفتاری، تعلیم دادن نحوه برقراری ارتباط و آموزش مشکلگشایی استفاده میشود.
۳) زوجدرمانی متمرکز بر عواطف: این شیوه بر عواطف زوجین که باعث ایجاد تمارض میان آنها میشود تاکید دارد و از طریق شناساندن این عواطف،سعی بر تغییر رفتارها دارد.
۴) زوجدرمانی روانپویشی: در این شیوه فرض بر این است که رفتارهای زوجین در بزرگسالی ناشی از الگوهای رفتاری دوران کودکی آنهاست و سعی بر این است که زوجین با شناخت این موضوع احساسات فعلیشان را از احساسات و تجربیات گذشتهشان نسبت به والدینشان جدا کنند.

● فرد و زوج

علایم روانی شخصی و مشکلاتی که زوجین با آن روبهرو هستند به شیوهای پیچیده با هم مرتبط هستند. اغلب چرخهای معیوب پیش میآید که در آن رابطه طرفین بهوسیله انزواجویی و تحریکپذیری شخص افسرده، رفتار تهاجمی و تکانشی فرد مبتلا به مانی (شیدایی)، نیاز به اطمینانبخشی مداوم ناشی از اضطراب و مانند اینها به خطر میافتد. تعارض میان هر یک از زوجین این علایم را تشدید میکند تا زمانی که گفتن اینکه این چرخه از کجا آغاز شده است، مشکل میشود.

زوجدرمانگرها ممکن است بر کنشهای اختصاصی متمرکز شوند که علایم فردی را تشدید کند، یا ممکن است آنها یکی از زوجین را به یک درمانگر جایگزین معرفی کنند.

همچنین میتوان به زوجین با درمانهایی مانند آموزش آرامشبخشی، شیوههای رفتاردرمانی مانند قراردادن در معرض عامل تنش و پیشگیری از پاسخ، یا درمانهای شناختی مانند ساختاردهی مجدد شناختی، یاری رساند و در حالی که درمان پیشرفت میکند و اطلاعات به درمانگر ارایه میشود، تغییرات را تحت نظارت قرار داد. در اغلب موارد زوجدرمانی و درمان فردی با هم ترکیب میشود. همچنین در صورتی که خشونت خانوادگی شدیدی وجود داشته باشد، ممکن است زوجین را به صورت جدا از هم درمان کرد.

 



:: بازدید از این مطلب : 2941
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : پنج شنبه 18 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امین جمالی

دوستی هایی که قبل از ازدواج دنبال می شود، قطعاً دوستی پایدار و بلند مدتی نخواهد بود


 
دوستی هایی که قبل از ازدواج دنبال می شود، قطعاً دوستی پایدار و بلند مدتی نخواهد بود اما وابستگی عاطفی ای که بعد از مدتی بین دو طرف شکل می گیرد، جدایی را سخت می کند.

معمولا افرادی که اقدام به برقراری چنین رابطه هایی می کنند، با این استدلال که «ما نمی خواهیم ازدواج کنیم» انتخاب ها و رفتارهایی را که باید از خود نشان دهند، بروز نمی دهند و بدون آشنایی کافی و درنظر نگرفتن معیارهای درست، اقدام به برقراری این رابطه می کنند و حاضر به پذیرش مسئولیت های یک رابطه نیستند. چنین دوستی هایی به دلیل ضربه هایی که طرفین رابطه متحمل می شوند، توصیه نمی شود.


بخشی از این ضربه ها مربوط به وابستگی های عاطفی می شود. به عبارت بهتر، شما تصور کنید دختر و پسری تصمیم می گیرند که رابطه ای با هم برقرار کنند، منتها چون قصد ازدواج ندارند، ملاک هایی را که برای ازدواج در ذهن خود ساخته اند نادیده می گیرند، با این توجیه که قرار نیست این رابطه به ازدواج منجر شود. بنابراین با کسانی دوست می شوند که کیفیت اخلاقی و رفتاری پایین تری دارند.
از طرفی این رابطه آغاز می شود و بعد از مدتی این دوستی دو حالت پیدا می کند؛ یا رابطه به خاطر مشکلاتی که به وجود می آید قطع می شود و در این میان، طرفین ضربه های روحی- عاطفی زیادی خواهند خورد و یا این رابطه مدتی ادامه پیدا می کند تا وابستگی عاطفی شدیدی به وجود می آید و تصمیم می گیرند ازدواج کنند؛ غافل از اینکه این آدم مناسب ازدواج نیست و معیارهای یک ازدواج موفق در این رابطه وجود ندارد.

نکته دیگر این است که وقتی این گونه روابط براساس حداقل شناخت آغاز می شود، طرفین به مسائلی مانند معیارهای اخلاقی مورد پذیرش شان توجه نمی کنند. برای مثال، دختر یک حدی از رابطه را می پسندد ولی پسر خواسته های بیشتری دارد و یا بالعکس. در این موارد مشاهده می شود طرفین از ترس از دست دادن دوستی و یا به خاطر تهدیدهایی که صورت می گیرد، تسلیم خواسته های طرف مقابل می شوند.

دوستی برای شناخت جنس مخالف

بعضی ها می گویند من دختر و یا پسری را برای دوستی می خواهم تا بتوانم دخترها و یا پسرها را بشناسم؛ در صورتی که این کاملا غلط است. برای شناختن روحیات دخترها و یا پسرها لازم نیست افراد چنین روابطی را تجربه کنند. جنس متفاوت چیز پیچیده ای نیست که لازم باشد یک نفر «دوست دختر» یا «دوست پسر» داشته باشد تا جنس متفاوت را بشناسد. روابط معمولی که درون برخی چهارچوب های اخلاقی و عرفی شکل می گیرد مثل روابط معمول دو همکلاسی یا دو همکار، برای شناختن جنس متفاوت کفایت می کند و لازم نیست برای شناخت پیدا کردن وارد روابطی بشوند که وابستگی های عاطفی حرف اول و آخر را می زند.

در کشورهای غربی که حتی از لحاظ فرهنگی تفاوت های زیادی با جامعه ما دارند و ارزش های متفاوتی برای آنها تعریف شده است، تحقیقات نشان م یدهد که افرادی که دوستی با آدم های بیشتری را تجربه کردند و به قول معروف دوست دختر و یا دوست پسرهای بیشتری داشته اند و قبل از ازدواج روابط متعددی با جنس مخالف داشته اند، بعد ازدواج رضایت کمتری از زندگی شان دارند و مشکلات بیشتری را تجربه خواهند کرد. این تجربه برخلاف تصور قالب جوانان ماست. در حال حاضر، دخترها و پسرها فکر می کنند هرچه روابط بیشتری را تجربه کنند، در انتخاب همسر موفق تر خواهند بود اما این یک ذهنیت نادرست است.



قطع رابطه

مرحله آخر، قطع این گونه روابط است. افراد باید بدانند که هرچه از عمر رابطه می گذرد، وابستگی بیشتری به وجود خواهد آمد و قطع رابطه همراه با رنج فراوان خواهد بود. migna.ir
از نظر روانشناسی، از دست دادن یک رابطه که در آن عاطفه و احساس وجود دارد همچون مرگ یکی از نزدیکان، دردناک است و فرد دور های سوگوار رابطه از دست رفته اش خواهد بود. گریه ها، خواهش و التماس ها، قول و قرارها و امثالهم در این دوران نباید مورد اعتنا قرار بگیرند؛ چراکه فرد برای فرار از غم از دست دادن رابطه دست به هر کاری می زند تا شاید بتواند طرف مقابل را از جدایی منصرف کند.
طرفین رابطه اگر بتوانند با واقعیت رو به رو شوند و چند ماه ناراحتی شان را کنترل کنند، به زندگی عادی برخواهند گشت و حتی بعد از سپر یشدن مدتی متوجه فواید قطع رابطه گذشته شان خواهند شد، اما اگر مدام امیدوارانه به فکر از سرگیری رابطه باشند، نخواهند توانست به زندگی عادی و معمولشان بازگردند.



یک نکته مهم

نکته دیگر این است که اگر تصمیم به قطع رابطه گرفته شد، این جدایی باید به یکباره و برای همیشه صورت گیرد و نه به صورت تدریجی یا با کم کردن رابطه. تجربه نشان می دهد کم کردن تدریجی رابطه مؤثر نیست و همه چیز باید یک دفعه تمام شود. تنزل رابطه به یک دوستی معمولی هم به هیچ عنوان مؤثر نخواهد بود؛ چرا که این ها سابقه ای از یک رابطه عاطفی را با هم دارند که ممکن است طرفین را دچار مشکلات روحی کند.


:: بازدید از این مطلب : 1076
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : سه شنبه 2 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امین جمالی

افکار :


۱. به مردم بیش از انتظاراتشان ببخشید و اینکار را با روی خوش انجام دهید.

۲. شعر مورد علاقه تان را از بر کنید.

۳. هر آنچه که میشنوید را باور نکنید، همه دارایی تان را خرج نکنید و هر چقدر که می خواهید نخوابید.

۴. وقتی میگویید "دوستت دارم"، واقعاً داشته باشید.

۵. وقتی میگویید "متاسفمa"، در چشم طرف مقابل نگاه کنید.

۶. پیش از ازدواج حداقل شش ماه نامزد بمانید.

۷. به عشق در نگاه اول اعتقاد داشته باشید.

۸. هیچگاه به رویاهای دیگران نخندید.

۹. عمیق و مشتاقانه عشق بورزید. ممکن است صدمه ببینید ولی این تنها راه کامل زندگی کردن است.

۱۰. در اختلافات، منصفانه مبارزه کنید. بدون صدا زدن اسامی افراد.

۱۱. مردم را از روی خویشاوندانشان مورد قضاوت قرار ندهید.

۱۲. آرام صحبت کنید، سریع فکر کنید.

۱۳. وقتی کسی از شما سوالی می پرسد که تمایلی به پاسخ دادن ندارید، لبخند زده، و سوال کنید، "چرا میخواهی بدانی؟"

۱۴. بیاد داشته باشید که عشق بزرگ و کامیابی های بزرگ ریسک بزرگ می طلبند.

۱۵. با مادرتان در تماس باشید.

۱۶.وقتی کسی عطسه میکند به او بگویید "عافیت باشه!"

۱۷. وقتی شکست میخورید، درسی که از آن شکست می آموزید را فراموش نکنید.

۱۸. سه چیز را بیاد داشته باشید: احترام به خود، احترام به دیگران و پذیرفتن مسئولیت همه کارهایتان.

۱۹. اجازه ندهید یک مشاجره کوچک یک دوستی بزرگ را خراب کند.

۲۰. وقتی متوجه اشتباه خود شدید، قدمهای فوری برای جبران آن بردارید.

۲۱. وقتی گوشی تلفن را برمی دارید لبخند بزنید، فرد تماس گیرنده لبخند شما را در صدایتان خواهد شنید.

۲۲. با زن یا مردی ازدواج کنید که عاشق صحبت کردن با او هستید. وقتی سنتان بالاتر میرود، مهارتهای محاوره ای به اندازه مهارتهای دیگر اهمیت پیدا خواهد کرد.

۲۳. مقدار زمانی را در تنهایی سپری کنید.

۲۴. آغوشتان را برای تغییر باز کنید ولی نه به اندازه ای که ارزشهایتان زیر سوال رود.

۲۵. بیاد داشته باشید که گاهی سکوت بهترین پاسخ است.

۲۶. بیشتر کتاب بخوانید و کمتر تلویزیون تماشا کنید.

۲۷. شرافتمندانه و خوب زندگی کنید تا در زمان پیری وقتی به گذشته فکر کردید، فرصتی دوباره برای لذت بردن از آن پیدا کنید.

۲۸. به خدا توکل کنید ولی درب ماشینتان را قفل کنید.

۲۹. وجود فضایی عاشقانه در خانه تان بسیار مهم است. هر آنچه که میتوانید برای ایجاد خانه ای آرام، آسوده و امن انجام دهید.

۳۰. در اختلافات با کسی که دوستش دارید، با موقعیت کنونی دست و پنجه نرم کنید. گذشته را پیش نکشید.

۳۱. مفهوم عمیق و ژرف مطالب را درک کنید.

۳۲. دانش خود را به اشتراک بگذارید. این روشی است برای دستیابی به ابدیت.

۳۳. با محیط زیست مهربان باشید.

۳۴. با خدا راز و نیاز کنید. قدرت بیکرانی در این کار است.

۳۵. وقتی کسی از شما تعریف میکند هیچگاه حرفش را قطع نکنید.

۳۶. حواستان به کار خودتان باشد.

۳۷. به کسی که زمان بوسیدن شما چشمانش را نمی بندد اعتماد نکنید.

۳۸. یکبار در سال به جایی بروید که تابحال نرفته اید.

۳۹. اگر درآمد زیادی دارید، بخش از آنرا در زمان زنده بودنتان برای کمک به دیگران اختصاص دهید. این بزرگترین لذت بردن از ثروت است.

۴۰. بخاطر داشته باشید که دست نیافتن به چیزی که دوست دارید گاهی خوش اقبالی است.

۴۱. قوانین را بیاموزید سپس برخی را بشکنید.

۴۲. بیاد داشته باشید بهترین رابطه آنی است که عشق شما به یکدیگر بزرگتر از نیاز شما به یکدیگر باشد.

۴۳. موفقیت خود را اینگونه محک بزنید که چه چیزی را از دست می دهید تا چه چیزی را بدست آورید.

۴۴. بخاطر داشته باشید که شخصیت شما سرنوشت شما است.

۴۵. متهورانه به عشق خود نزدیک شوید.



:: بازدید از این مطلب : 1068
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : سه شنبه 2 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امین جمالی

ادکارت تاله معتقد است که ما مشکلات را خلق و از آنها حفاظت می کنیم زیرا به ما هویت می بخشند. این جمله روشن میکند که چرا ما اغلب به رنج هایمان خیلی بیشتر از قدرت تاثیرگذاریشان اهمیت می دهیم.

ما اشتباهات گذشته را بارها و بارها در ذهن مان مرور می کنیم و به حس خجالت و پشیمانی اجازه می دهیم که بر اعمال ما در زمان حال تاثیر بگذارند. به نگرانی و ناامیدی در مورد آینده می چسبیم گویی که این کار به ما قدرت می دهد. ما استرس را در ذهن و جسم مان نگه می داریم که این کار باعث ایجاد مشکلات جدی برای سلامتی مان می شود و این تنش ها را به عنوان یک چیز عادی می پذیریم.

اگرچه که ممکن است این نصیحت آجان شاه ساده به نظر برسد اما در آن نکات زیادی نهفته است:

"اگر کمی از نگرانی های خود کم کنید به کمی آرامش دست پیدا می کنید و اگر عمده نگرانی های خود را رها کنید به آرامی عمیق می رسید."

وقتی زندگی ساده است فرصت وجود دارد. همیشه وقت برای قبول آن وجود دارد. هر لحظه فرصتی است برای رها شدن و حس آرامش. در ادامه 40 راهکار برای شروع ارائه شده است:

از ناامیدی در مورد خود و زندگی تان رها شوید.

1. یک مهارت جدید یاد بگیرید. به جای اینکه به کارهایی بچسبید که هیچ وقت در آنها پیشرفت نمی کنید.

2. دیدگاه خود را تغییردهید. به مشکلات به دید یک موهبت پنهان بنگرید.

3. گریه کنید. طبق گفته دکتر ویلیام فری دوم متخصص شیمی حیاتی در مرکز پزشکی رامست در مینیاپلیس با گریه کردن احساست منفی را از خود دور کنید و موادشیمیایی مضری را که در نتیجه استرس در بدن تولید می شوند را دور بریزید.

4. نگرانی تان را فورا به یک عمل مثبت تبدیل کنید. برای موقعیت های شغلی جدید چند جا زنگ بزنید یا برای یک کار داوطلبانه به گروه های های اجتماعی بپیوندید.

5. از مدیتیشن (مراقبه) یا یوگا استفاده کنید تا شما را به زمان حال بیاورد. به جای اینکه در گذشته زندگی کنید و نگران آینده باشید.

6. لیستی از دست آوردهایتان تهیه کنید- حتی موارد کوچک- و هر روز چیزی به آن اضافه کنید. برای این که جایی برای رضایت از خودتان بازکنید باید یک مقدار از ناراحتی های خود کم کنید.

7. در ذهن خود یک جعبه به نام "توقعات" در نظر بگیرید. هر زمان که شروع کردید به فکر کردن به اینکه چگونه امور باید پیش بروند و یا باید تا بحال پیش می رفتند،این افکار را داخل جعبه بیندازید.

8. در یک فعالیت ورزشی شرکت کنید. ورزش هورمون های استرس زا را کم می کند و اندروفین و مواد شیمیایی را که باعث تقویت ذهن میشوند، در بدن بالا میبرد.

9. تمام انرژی خود را صرف چیزهایی کنید که واقعا می توانید کنترل کنید، به جای اینکه به چیزهایی بپردازید که نمیتوانید آنها را کنترل کنید.

10. راهی خلاقانه برای بیان احساساتتان پیدا کنید کارهایی مانند وبلاگ نویسی یا نقاشی. این کار را در لیست کارهای ضروری خود قرار دهید و وقتی آن را انجام دادید روی آن خط بزنید. این کار به شما یاد آوری می کند که احساساتتان را بیرون بریزید.

از عصبانیت و ناراحتی رها شوید

11. خشم را با تمام وجود حس کنید. اگر احساساتتان را خفه کنید ممکن است به بیرون درز کنند و نه تنها شخصی که باعث عصبانیت شما شده است، بلکه اطرافیانتان را نیز تحت تاثیر قرار دهند. قبل از اینکه بتوانید از هر احساسی رها شوید باید با تمام وجود آن را حس کنید.

12. به خودتان فرصتی برای خالی شدن و فریاد زدن بدهید. یک روز قبل از رویارویی با شخصی که شما را ناراحت کرده خود را خالی کنید. اینکار باعث می شود که درون شما از کینه و دشمنی خالی شود وبرای یک برخورد منطقی زمان بدست آورید.

13. به خاطر داشته باشید که خشم بیش از اینکه به شخصی که شما را ناراحت کرده صدمه بزند به شما آسیب می رساند، پس برای اینکه لطفی در حق خود کرده باشید، پیش خودتان اینگونه مجسم کنید که خشم تان کم کم در حال از بین رفتن است.

14. اگر امکان دارد ناراحتی خود را به شخصی که آزارتان داده بگویید. بیان احساساتتان ممکن است کمک کند که در جا نزنید و حرکت کنید. در نظر داشته باشید که شما نمی تواند برخورد شخص مقابل را کنترل کنید؛ شما فقط می توانید بر خود تسلط داشته باشید تا احساساتتان را هرچه شفاف تر و مهربانانه تر بیان کنید.

15. مسئولیت پذیر باشد. خیلی وقت ها که عصبانی هستید، روی کار اشتباهی که شخص دیگری انجام داده است تمرکز می کنید که اساسا قدرت شما را از بین میبرد. وقتی روی آنچه که می توانستید بهتر انجام دهید تمرکز کنید، احساس ناتوانی و ناراحتی کمتری خواهید کرد.

16. خودرا جای شخص مقابل قرار دهید. همه ما اشتباه می کنیم شما هم ممکن است به آسانی مانند شوهر، پدر یا دوست تان اشتباه کنید. بخشش خشم را در خود حل می کند.

17. آن را دور بریزید؛ مثلا با یک جیب پر از توپ تنیس بدوید. بعد از اینکه سرعت گرفتید توپ ها را یکی یکی بیندازید به یاد چیزهایی که باعث خشمتان می شود (البته بعدا آنها را دوباره جمع کنید زیرا زباله ها نی زمین را خشمگین می کنند!)

18. از توپ های استرس استفاده کنید، و زمان استفاده از آنها، عصبانیت تان را هم به صورت فیزیکی و هم زبانی نشان دهید. اخم کنید و فریاد بزنید. ممکن است احمقانه به نظر برسد اما این کار به شما کمک می کند که دقیقا آنچه درونتان حس می کنید را بیرون بریزید.

19. یک نوار لاستیکی به مچ دستتان ببندید و وقتی که شروع به تفکر درمورد اندیشه های خشمناک کردید با ملایمت با آن ضربه ای به دستتان بزنید. با این کار ذهن شما یاد می گیرد که آن نوع تفکرات منفی با چیز ناخوشایندی همراه است.

20. به یاد داشته باشید که شما فقط این سه گزینه را دارید: خود را از موقعیت دور کنید، آن را تغییر دهید، یا آن را قبول کنید. این کارها باعث شادی می شوند؛ چسبیدن به ناراحتی هرگز شما را خوشحال نمی کند.

از روابط گذشته رها شوید

21. سعی کنید که از تجربه تان درس بگیرید تا به شما در فراموش کردن و خاتمه دادن به ناراحتی ها کمک کند.

22. طی یک نامه هر چه که دلتان می خواهد بنویسید. حتی اگر قصد ارسال آن را نداشته باشید، روشن شدن احساساتتان به شما به رویارویی با واقعیت موجود کمک خواهد کرد.

23. هم خوبی و هم بدی را به یاد آورید. ممکن است که اینگونه به نظر برسد که در گذشته بهتر بوده است، اما اینچنین نیست. قبول این واقعیت ممکن است حس شکست را در شما کم کند. همانگونه که لورا الیور میگوید،" راحت شدن از دست یک انسان معمولی آسانتر از یک قهرمان است."

24. نگرش خود به عشق را واقعی کنید. مطمئنا اگر قبول کنید که محبوبتان را از دست داده اید احساس ویرانی خواهید کرد. اگر فکر کنید که دوباره می توانید معشوق بهتر و جذاب تر پیدا کنید راحت تر می توانید به زندگی خود ادامه دهید.

25. کسی که قبل از دیدار محبوبتان بودید را به خاطر بیاورید. آن شخص واقعا جذاب بود و الان وقتش رسیده است که دوباره تبدیل به آن شخص شوید.

26. فضایی ایجاد کنید که واقعیت و زمان حال را نشان دهد. عکسش را از جلوی چشم بردارید، ایمیل هایی را که ذخیره کرده اید پاک کنید.

27. به خودتان به خاطر قبول واقعیت جایزه بدهید. به خاطر پاک کردن شماره اش از تلفن تان به سر و وضع خودتان برسید، یا بعد از اینکه تمام وسائلش را درون جعبه ای ریختید با دوستانتان بیرون بروید و خوش بگذرانید.

28. این جمله را در مقابل دید خود نصب کنید. دوست داشتن خویشتن یعنی رها شدن.

29. حقایق را جایگزین افکار احساسی خود کنید. وقتی با خود فکر می کنید که "دیگر عاشق نخواهم شد" با این فکر نجنگید به جای آن به چیز دیگری فکر کنید مثلا "امشب میخواهم یک کار جدید انجام دهم".

30. از تکنیک صداهای خنده دار استفاده کنید. طبق گفته راس هریس نویسنده کتاب دریچه ای به شادمانی، اگر صدایی که در سرتان است را با یک صدای کارتونی (مثل آن شخصیت منفی باف در کارتون گالیور) عوض کنید به شما کمک می کند که بتوانید این اندیشه های مشکل ساز را بی اثر کنید.

از استرس و نگرانی رها شوید

31. از تکنیک نفس عمیق استفاده کنید. نفس عمیق بکشید و به زمان حال برگردید.

32. در یک کار گروهی همکاری کنید. با مردم بودن در زندگی ممکن است به شما کمک کند که به مشکلاتتان از فاصله دورتری نگاه کنید.

33. به این جمله ادکارت تاله توجه کنید:" نگرانی به نظر ضروری می رسد اما کار مفیدی انجام نمی دهد" اگر توجه کنید که استرس و نگرانی چه بر سر شما می آورد ممکن است به رها شدنتان کمک کند.

34. به صورت نمادین رهاشوید. تمام نگرانی های خود را بنویسید وکاغذ را در شومینه یا بخاری بیندازید.

35. افکار خود را جایگزین کنید. هوشیار باشید و وقتی شروع به تفکر در مورد چیزهای نگران کننده می کنید فرآیند اندیشه خود را به چیز دلپذیرتر تغییر جهت دهید؛ مانند تفکر در مورد کارهای مورد علاقه تان.

36. به سونا بروید. مطالعات نشان میدهد کسانی که در هفته حداقل دو بار به مدت 10-30 دقیقه به سونا می روند بعد از کار، نسبت به افرادی با کار مشابه که به سونا نمی روند، کمتر دچار استرس می شوند.

37. 10 سال پیش رویتان را مجسم کنید. سپس 20 سال و بعد 30 سال. متوجه خواهید شد که خیلی چیزهایی که الان نگرانش هستید در یک بازه طولانی مدت واقعا اهمیت چندانی ندارند.

38. کارهایتان را جمع و جور کنید. طبق گفته جورجیا وتکین معاونت روانپزشکی در مدرسه پزشکی مونت سینا، اتمام یک کار کوچک حس اقتدار را در شما افزایش می دهد و سطح استرس شما را پایین می آورد.

39. پایان دهید. دو تا لیست تهیه کنید: در یکی ریشه های نگرانی و استرس در شما و در دیگری راه مقابله با آنها را بنویسید. همزمان که این کار را می کنید، خودتان را تصور کنید که این "ذخیره نگرانی" درونی خود را تخلیه می کنید.

40. بخندید. تحقیقات نشان می دهد که خنده نگرانی را تسکین می دهد، سیستم دفاعی بدن را بهبود می بخشد و تحمل درد را آسانتر می کند.اگر برای مدت زیاد نمی توانید ذهنتان را آرام کنید، این کار را با ده دقیقه تماشای یک فیلم کمدی در یوتیوب شروع کنید.

لیست بلند بالایی بود و هنوز حرف برای گفتن زیاد است. نظرات خود را با ما درمیان بگذارید. ( مردمان )



:: بازدید از این مطلب : 922
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : سه شنبه 2 خرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امین جمالی

اين شخصيت ، يک شخصيت متعالي و کمال يافته است . او نيز بسيار مهر مي ورزد ، اما مهر بي دريغ . براي مهري که به ديگران مي ورزد ، بازگشت و تاوان نمي خواهد . مهر نمي دهد تا سرويس يا خدمات بگيرد . مهر نمي دهد تا تاييد و تشويق بگيرد . او فقط مهر مي دهد تا مهر داده باشد و از آن لحظه ي مهردادن خود لذت مي برد . اين فرد از درون غني است . از آنجايي که از عشق و مهر ، نسبت به خود اشباع شده است ، حال ، عشق و مهر اضافي خود را بي دريغ به پاي ديگران مي ريزد . اما يک فرد «مهرطلب» ، از آنجايي که خودش را خوب دوست ندارد و همواره خود را سرزنش مي کند ، عزت نفس و اعتماد به نفس خود را به شدت کاهش مي دهد و فاصله ي عزت نفس خود را با ديگران ، با چاپلوسي پر مي کند ...

اين فرد در شرايط حاد بيماري ، اگر در شرايطي قرار گيرد که احساس کند ديگري نسبت به او برتري هايي دارد ، بي اختيار خود را کوچک کرده و يا تسليم او مي شود و اغلب ، در مقابل ديگران ، احساس حقارت مي کند . در نهايت ، فردي مردم گريز مي شود ؛ زيرا آنچه از مهر و خدمات داده را هرگز دريافت نکرده است .
گاهي «مهرطلب» ، خود را خدمت گذار همه مي داند و اسم آن را عشق ، محبت و دوست داشتن مي گذارد . مفهوم عشق و دوست داشتن براي او تسليم بي قيد و شرط است ولي پس از مدتي که از طرف مقابل ، همين نوع رفتار را نديد ، به هم مي ريزد و به اين باور مي رسد که پس او مرا دوست ندارد ؛ زيرا تسليم بي قيد و شرط من نيست .
فرد «مهرطلب» از هر گونه زورگويي و قلدري از جانب خود متنفر است و هميشه به عفو و بخشش اصرار مي ورزد ؛ اما از ضعف خود مخفيانه رنج مي برد (نوعي تناقض دروني) . عفو و بخشش خود را نجابت فطري مي داند ، ولي به مرور به آنجايي مي رسد که شايد از روي ترس يا کمي اعتماد به نفس ، مي بخشيده و گذشت مي کرده است و دوباره دچار نوعي تضاد و تعارض دروني مي گردد .
فرد «مهرطلب» ، اغلب صفت هاي خود را به نقاط قوت اخلاقي تعبير مي کند و به وجود آنها مباهات مي کند . با اين حال ، وقتي به او زور گفته شود ، آزرده خاطر مي گردد . در اعماق وجودش ، مي خواهد متجاوز را تنبيه کند و حق خود را بگيرد ، ولي بلافاصله نيرويي ، او را از عکس العمل پرخاش و درگيري بازمي دارد .
افراد «مهرطلب» ، حتي اگر مزه ي آزادي را هم بچشند ، باز به همان قفس و بند خود ، بازمي گردند ؛ زيرا افرادي بسيار وابسته هستند .
«مهرطلب» از رد يا قبول خواهش ديگران ، رنج مي برد (يک تضاد رواني دروني) . از اين که قادر به رد خواهش هاي بي جا نيست ، خود را به شدت ملامت مي کند (سرزنش خود) و دچار احساس حقارت و خودکوچک بيني مي گردد ؛ اما از انجام آنچه که بر او تحميل مي شود نيز به شدت خشمگين مي گردد (سرزنش ديگران) .
به دام مواد ، الکل ، سيگار و فحشا افتادن نيز از همين شخصيت مي آيد که نمي تواند خواهش يا خواسته ي کسي را رد کند .
از آنجايي که اين شخصيت از نيازمند بودن او به وجود مي آيد ، نياز دارد تا وقت ، پول و کار خود را صرف ديگري و يا ديگران کند ؛ زيرا رد کردن خواهش ديگران را نوعي خودخواهي دانسته و با آن ، دچار احساس گناه مي گردد .
اين تضاد بطور عيني در مورد اهانت نيز وجود دارد ؛ اگر اهانت کسي را بي جواب گذارد ، از عدم شهامت خود ، شرمسار مي گردد و در باطن ، خود را حقير و خردشده مي يابد ؛ ولي اگر اهانت و توهين او را با اهانت پاسخ گويد ، خود را خشن ، بي ادب و نفرت انگيز مي انگارد . خلاصه هر عملي که خلاف صحبت ديگران باشد ، در او ايجاد احساس گناه و تقصير مي کند ؛ بنابراين بهتر مي داند که کوتاه بيايد و از حق خود بگذرد تا ديگري آسيب و آزار نبيند .
از آنجايي که در هر فرد ، مي تواند سه نوع «خود» تصور کرد : «خود اصلی» ، «خود ایده آلی» و «خود فعلی» . فرد «مهرطلب» در خود ایده آلی خود ، این صفت ها را می بیند : فداکاری ، مساعدت به غیر ، نوع دوستی افراطی ، عفو و اغماض نسبت به تعدی و ظلم دیگران ، عدالت خواهی ، مهربانی ، رنج طلبی و کلیه ی این صفت ها را در زیرمجموعه ای به نام عشق و محبت دسته بندی می کند و مبارزه با آنها و خلاف جهت آنها حرکت کردن را گناهی نابخشودنی می پندارد ؛ ولی تمام این ها از آنجایی می آید که وجود او از مهر ، تهی است . او تشنه ی محبت بوده و دائم در تلاش است تا این جام خالی وجود را با گدایی محبت از دیگران پر کند .
شخصیت عزلت گزین و گوشه گیر :
این فرد با شخصیت عزلت گزین و عزلت نشین پیر خرابات تفاوت دارد . پیر خرابات ، فردی متعالی و کمال یافته است که به گوشه ای پناه می برد تا مناجات کند . به خود ، خلقت خود و به قدرت آفریدگار خود می اندیشد ، مراقبه می کند و در چند و چون کائنات و خلقت آنها و . . . به تفکر می پردازد ؛ اما شخصیت عزلت گزین و گوشه گیر با او متفاوت است . او فردی منزوی و مردم گریز است .
این شخصیت چگونه به وجود می آید :
1) در کودکی مهر ناب نگرفته ، حتی خدمات و سرویس هم نگرفته ؛ توجه و محبت کافی هم نگرفته ، هرگز تایید یا تشویق هم نشده ، هدیه هم نگرفته و در اصل ، دیده نشده است .
2) خودباوری ، اعتمادبه نفس و احترام به خود یا عزت نفس نیز در او شکل نگرفته است .
3) از آنجایی که دیگران ، او را هرگز ندیده اند ، او نیز خود را هرگز نمی بیند و خوب هم دوست ندارد ؛ زیرا به هیچ وجه دوست داشتن را نمی شناسد .
حال او به روند زندگی خود ادامه می دهد تا به یک فرد مهرطلب برسد که البته این فرد را خداوند در زندگی او قرار می دهد تا کمبودهایش مرتفع گردد . پس یک فرد مهرطلب ، همواره یک فرد عزلت گزین و منزوی را به مرور در مقابل خود می سازد . با زیادی مهر دادن ، سرویس دادن ، خدمت دادن ، ساکت ماندن و تحمل کردن . . . و از آنجایی که فرد عزلت گزین یا منزوی از کودکی توجه ، سرویس یا محبت نگرفته ، خراب ، لوس ، بدعادت ، زورگو و تحکم گر می شود ؛ زیرا به هیچ وجه بلد نیست پاسخ محبت را چگونه باید بدهد و از آنجایی که فرد مهرطلب ، او را از مهر و سرویس سیراب می کند ، او از مهر اشباع شده و از جمع ، فراری می گردد ؛ زیرا دیگر نیاز ندارد تا مهر بیشتری از خود و دیگری بگیرد . او سیر است ؛ گاهی نیز آنقدر او مهر (که البته مهر ناب و بالغ نیست ، بلکه مهر نابالغ است) اشباع می گردد که خود فرد مهرطلب را نیز پس می زند . (باید اضافه کنم که اگر مهر ، ناب باشد ، همان می شود که «از محبت خارها گل می شود» ولی این چون مهر ناب نیست ، خرابی به بار می آورد .)
حال ، او فردی مردم گریز می شود ؛ بیرون نمی رود ؛ به مهمانی نمی رود ؛ مهمانی نمی دهد ؛ مسافرت نمی رود ؛ اغلب در جمع ، زود خسته می شود ؛ تنهایی و در خانه ماندن را دوست دارد . توجهی به بیرون از خود و به خصوص فرد مهرطلب طرف مقابل خود نداشته ، از او انتقاد کرده و همواره حال او را خراب می کند . این فرد ، بسیار زورگو می شود و حال ، فرد مهرطلب مقابل او برای هر کاری باید از او اجازه بگیرد که البته این نقش را هم خود فرد مهرطلب به او داده است و با اجازه گرفتن های بی جا و وابسته بودن های شدید ، این حق را برای طرف مقابل عزلت گزین خود به وجود آورده است .
از آنجایی که این فرد ، مهر نگرفته و جام وجودش از مهر تهی است ، بلد نیست تا مهر بدهد . از آنجایی که هرگز تاییدی نگرفته و فقط انتقاد گرفته ، بلد نیست کسی را تایید کند . او تنها کاری که خوب ، بلد شده است ، انتقاد کردن است و از آنجایی که هرگز هدیه ای نگرفته ، نمی داند در مقابل دیگران ، چه عکس العمل درستی از خود نشان دهد ؛ بنابراین امکان رد کردن هدیه و محبت دیگران ، از جانب او بسیار زیاد است ؛ زیرا سعی می کند تا هر منتی را از سر راه خود بردارد و بیش از این ، خوار و حقیر نگردد .
گاهی نیز این فرد در گذشته بسیار مهرطلب بوده است . بسیار مهر کرده و هرگز مهری نگرفته و کم کم به گوشه ای انزوا کشیده شده است ؛ ولی همین شخصیت عزلت گزین و منزوی که در مقابل فرد مهرطلب به اینگونه عمل می کند ، در جایی که به او توجهی نشود ، مهری داده نشود ، تاییدی داده نشود ، خود بسیار مهرطلب و سرویس دهنده می گردد . چقدر در اطراف خود ، افرادی دیده ایم که به پدر و مادر و اعضای خانواده ی خود ، کم توجه و حتی بی توجه و بدون مهر عمل می کنند . حال آنکه با همسر خود ، بسیار مهرطلبی می کنند و یا برعکس ، افرادی که به همسر و یا فرزندان خود کم توجه و بی مهر هستند ، ولی به پدر ، مادر ، خواهر و برادرهای خود بسیار وابسته اند . انسان ها از هر کس توجه زیادی بگیرند ، او را پس می زنند . پس نگاهی به خودمان کنیم تا ببینیم کجای کار ایستاده ایم و چگونه به دست خود و با رفتارهای غلط خود داریم خود و دیگران را ویران می سازیم .
راه حل :
فرد مهرطلب باید از مهرطلبی خود بکاهد ؛ سرویس و خدمات را کم یا قطع کند ؛ توجه زیادی را از فرد عزلت گزین بردارد ؛ ولی بجای آن ، به او مهر ناب و عشق بدون دریغ بدهد تا سیراب گردد و به دنبال گدایی محبت از دیگران نیفتد ؛ ولی تنها راه آن ، این است که ابتدا خود را خوب دوست داشته و باور بداریم ؛ به خود احترام بگذاریم ؛ خود را محترم بشماریم ؛ برای خود وقت بگذاریم و به سلامت و بهداشت خود رسیدگی کنیم تا امواج مان از مهرطلبی به مهرورزی تبدیل گردد . این امواج خوب می دانند که چگونه اوضاع را سامان دهند .
یادمان باشد که فرد مهرطلب ، دو کار را باید ترک کند :
1) کوتاه آمدن ، ساکت ماندن ، تحمل کردن در مقابل دیگران و بعد به خشم رسیدن و پس از آن ، این خشم را به خانه و کاشانه ی خود آوردن و همه چیز را ویران کردن .
2) توجه بیش از حد به اطرافیان در مهمانی ها و کم توجهی به اعضای خانواده ی خود ؛ خواه پدر و مادر باشند و یا همسر ، فرزندان ، خواهران و برادران ؛ زیرا این افراد در این شرایط ، کم می آورند ؛ بنابراین از جمع ، فراری می شوند ؛ زیرا همیشه در جمع ، مورد بی توجهی شما قرار می گیرند .
و باز یادمان باشد که هر واکنش نامتعارف و نابه هنجاری که در هر سنی از ما بروز کند ، به علت اختلال ها و ناهنجاری هایی است که در دوران کودکی برای مان اتفاق افتاده است ؛ پس مراقب باشیم تا با رفتارهای نا به هنجار خود ، کودکان مان را به ناهنجاری سوق ندهیم . ما آیینه ی آنان هستیم ؛ آنان از ما می آموزند و بطور دقیق اجرا می کنند .
خوب است بدانیم که سه تیپ شخصیتی مانند سه رنگ اصلی هستند و در وجود ما هر سه این رنگ ها وجود دارند (رنگ ها = نقاب ها) و ما همواره در برخورد با دیگران ، یکی از آنها را شدیدتر بروز می دهیم ؛ پس رفتارهای ماست که رفتار طرف مقابل ما را می سازد و رفتارهای دیگران است که رفتار کنونی ما را می سازد .
باشد تا در کنار هم ، انسان هایی سالم تر ، خانواده هایی سالم تر ، جامعه ای سالم تر ، کشوری سالم تر و در نهایت ، دنیایی سالم تر بسازیم .
ولی یادمان باشد که ما انسان ها همیشه از راه نقطه ضعف های مان امتحان می شویم و اگر آن ها را برداریم ، مشکل نیز خود به خود از میان می رود . یک فرد عزلت گزین آمده است که فرد مهرطلب و برتری طلب را به کمال برساند و از مهرطلبی و برتری طلبی برهاند و فرد مهرطلب مقابل او نیز به زندگی او آمده تا کمبودهای عاطفی و احساسی او را جبران سازد ؛ بنابراین با شرایطی که در آن دست و پا می زنیم ، نجنگیم ؛ چون راه به جایی نمی بریم ، بلکه روی نقطه ضعف های خود کار کنیم و آن را مرتفع سازیم با مشکل ، خود به خود از سر راه ما برداشته شود .



:: بازدید از این مطلب : 1235
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : سه شنبه 2 خرداد 1391 | نظرات ()